احوالِ رئیسانِ عالَم

مولانا

احوالِ رئیسانِ عالَم

عارفی گفت:

رفتم در گلخنی تادلم بگشاید. دیدم رئیس گلخن را شاگردی بود، میان بسته بود، کار می‌کرد و اوش می‌گفت که این بکن و آن بکن! او چست کار می‌کرد.

گلخن‌تاب را خوش آمد از چستیِ او در فرمان‌برداری؛ گفت: «آری، همچنین چست باش! اگر تو پیوسته چالاک باشی و ادب نگاه داری، مقام خود به تو دهم و تو را به جای خود بنشانم»!

مرا خنده گرفت و عقدۀ من بگشاد؛ دیدم رئیسان این عالَم را همه بدین صفت‌اند با چاکران خود.

(فیه ما فیه، ص ۲۱۱)

چند واژه

۱) گلخن: تونِ حمام

۲) دلم بگشاید: دلم باز شود. حالت قبض و دلتنگی‌ام از بین برود

۳) میان بستن: (کنایه) آماده بودن برای خدمت

۴) اوش: او به او (رئیس به شاگرد)

۵) گلخن‌تاب: تونی. کسی که در تون حمام کار می‌کند

۶) عقدۀ من بگشاد: دلم باز شد و شادمان شدم

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *