شکسته باش، تا کُل باشی.
خم شو، تا راست باشی.
خالی باش، تا پُر باشی.
فرسوده باش، تا دوباره نو شوی.
کمدار باش و بسیار به دست آر.
بسیار داشته باش و پریشان شو.
پس جانهای دانا به آن یک میچسبند
و چیزها را با آن میسنجند.
چون خود را نشان نمیدهند، میدرخشند.
چون خود را توجیه نمیکنند، روشن و بدیهیاند.
چون خود را نمیستایند، کاملاند.
چون رقابت نمیکنند، در همۀ جهان رقیب ندارند.
آنچه در روزگارانِ قدیم میگفتند:
«شکسته باش، تا کُل باشی»،
آیا اشتباه بود؟
به راستی، کُل بودن
بازگشتن است.
لائو زه (دائو ده جینگ، ترجمه ع. پاشایی، صص ۱۸-۱۷)