هیچ مگو
(۱) من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو!
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو!
سخنِ رنج مگو! جز سخن گنج مگو!
ور از این بیخبری، رنج مبر، هیچ مگو!
(۳) دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت:
«آمدم، نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو»!
گفتم: «ای عشق! من از چیز دگر میترسم».
گفت: «آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو!
(۵) من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی، جز که به سر هیچ مگو»!
قمری جانصفتی در رهِ دل پیدا شد
در رهِ دل، چه لطیف است سفر، هیچ مگو!
(۷) گفتم: «ای دل! چه مه است این»؟ دل اشارت میکرد
که نه اندازه توست این، بگذر، هیچ مگو!
گفتم: «این روی فرشته است عجب، یا بشر است»؟
گفت: «این غیر فرشته است و بشر، هیچ مگو»!
(۹) گفتم: «این چیست؟ بگو؛ زیر و زبر خواهم شد».
گفت: «میباش چنین زیر و زبر، هیچ مگو!
ای نشسته تو در این خانۀ پُرنقش و خیال
خیز از این خانه برو، رخت ببر، هیچ مگو»!
(۱۱) گفتم: «ای دل! پدری کن! نه که این وصفِ خداست»؟
گفت: «این هست، ولی جانِ پدر هیچ مگو»!
(کلیات شمس، فروزانفر، غ ۲۲۱۹ ؛ هرمس، غ ۱۹۶۵ ؛ قونیه، غ ۲۸۷۵ ؛ شفیعی، غ ۸۲۲)
واژهها
بیت ۲: ور: و اگر
بیت ۳: جامه دریدن: (کنایه) اظهار ناراحتی کردن
بیت ۵: نهان: پنهانی // سر جنباندن: (کنایه) سر را به نشانۀ تأیید تکان دادن
بیت ۶: جانصفت: مانندِ جان. دارای ویژگیهای جان (کنایه) بسیار عالی و والا
بیت ۸: عجب: شگفتا
بیت ۹: میباش: (فعل امر استمراری) همیشه باش // زیر و زبر: (کنایه) آشفته و پریشان
بیت ۱۰: خانۀ پُر نقش و خیال: (کنایه) جهانِ مادی
بیت ۱۱: پدری کردن: بزرگواری کردن. لطف و محبت نشان دادن // وصف: صفت و ویژگی
من غلام قمرم با صدای شادروان احمد شاملو
من غلام قمرم با صدای دکتر عبدالکریم سروش
من غلام قمرم با صدای جناب آقای رضا پیربادیان
من غلام قمرم با صدای شادروان استاد احمد ظاهر، خوانندۀ فقید افغانی
من غلام قمرم با صدای استاد داریوش اقبالی
من غلام قمرم با صدای جناب آقای علیرضا قربانی
من غلام قمرم با صدای جناب آقای سالار عقیلی
من غلام قمرم با صدای جناب آقای دانیال شهرتی