در دل و جان لانه کردی عاقبت
(۱) در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کهآتش در این عالَم زنی
وانگشتی، تا نکردی عاقبت
(۳) ای ز عشقت عالمی ویران شده!
قصدِ این ویرانه کردی عاقبت
من تو را مشغول میکردم، دلا!
یادِ آن افسانه کردی عاقبت
(۵) عشق را، بی خویش، بُردی در حَرَم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
یا رسولَ الله! ستونِ صبر را
اُستُنِ حَنّانه کردی عاقبت
(۷) شمعِ عالَم بود لطفِ چارهگر
شمع را پروانه کردی عاقبت
یک سرم این سوست، یک سر سوی تو
دوسرم چون شانه کردی عاقبت
(۹) دانهای بیچاره بودم زیرِ خاک
دانه را دُردانه کردی عاقبت
دانهای را باغ و بُستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت
(۱۱) ای دلِ مجنون و از مجنون بَتَر
مردی و مردانه کردی عاقبت
کاسۀ سر از تو پُر، از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت
(۱۳) جان جاندارانِ سرکش را به علم
عاشقِ جانانه کردی عاقبت
شمسِ تبریزی که مر هر ذرّه را
روشن و فرزانه کردی عاقبت
واژهها
بیت ۲: واگشتن: بازگشتن. برگشتن // کردن: انجام دادن
بیت ۴: مشغول کردن: سرگرم کردن به قصدِ غافل نمودن و از یاد بردن // دلا: ای دل
بیت ۵: حَرَم: شبستان. محل زندگیِ همسر پادشاه // کسی را در حرم بردن (کنایه) او را به خلوتِ خصوصیِ خود راه دادن. او را محرمِ خود دانستن
بیت ۶: اُستُنِ حنّانه: ستونِ حنانه. ستونِ نالهکننده. نگاه کنید به توضیحات.
بیت ۷: چارهگر: چارهاندیش. دانا و زیرک // شمع: (کنایه) کسی که در کانون توجه باشد. محبوب // پروانه کردن: عاشق کردن
بیت ۹: دردانه: مرواریدِ درشت و گرانبها
بیت ۱۱: بَتَر: بدتر
بیت ۱۳: جاندار: سلاحدار. محافظ (کنایه) شخصِ سنگدل و بیپروا // سرکش: نافرمان و طغیانگر
توضیحات
بیت سوم: ظاهراً این بیت به سخنی که به نام حدیث قدسی معروف است، اشاره دارد: «من [= خدا] در دلهای شکسته هستم». منظور مولانا این است که وقتی دل، بر اثر عشق، ویران شود، خداوند به آن توجه میکند.
بیت چهارم: در زمان انتظار یا فراق، لحظات بسیار به کندی میگذرند و هر لحظه مانند کوهی بر دوشِ جانِ عاشق سنگینی میکند. عاشق برای گریز از این وضعیت دشوار، میکوشد خود را سرگرم کند تا لحظهای از سنگینی لحظات فارغ شود، ولی با کوچکترین غفلتی میبیند که باز دارد به محبوب میاندیشد.
بیت پنجم: در این بیت عشق در برابر عقل قرار دارد؛ عشق، مانند محرمان، به حریم محبوب راه مییابد، ولی عقل، چون بیگانهای، بیرون در میماند. راز این بیت در کلمۀ «بیخویش» است؛ «محرم این هوش جز بیهوش نیست» و به تعبیر حافظ: «خواهی که زلف یار کشی، ترک هوش کن».
بیت ششم: این بیت به داستانی معروف در تاریخ اسلام اشاره دارد؛ یک قطعه چوبِ خرما بود که پیامبر اسلام، هنگام سخنرانی به آن تکیه میداد. هنگامی که برای پیامبر منبر ساختند و ایشان خواستند بر منبر بنشینند، آن چوب خرما به شدت از فراق پیامبر گریست و از این رو به «ستون حنانه» معروف شد. مولوی به این داستان علاقۀ فراوانی دارد و نکات لطیفی را از آن استنباط کرده است. به نظر او ستون حنانه نماد عاشقی راستین است که نمیتواند دمی از معشوق خود دور شود. گذشته از این مولانا از داستان ستون حنانه درمییابد که جمادات هم شعور دارند و عاشق میشوند. در بیت مورد نظر مولانا به نکتۀ مهمی اشاره کرده است و آن اینکه عاشق اهل «صبر» نیست. عشق بنیان هر گونه صبری را در هم میشکند و آن را به ناله و زاری تبدیل میکند.
بیت هشتم: یک نوع «شانه» هست که دو طرف آن دندانه دارد و از هر دو سوی آن میتوان استفاده کرد. این نوع شانه را «شانۀ دو سر» مینامند. به نظر مولانا عاشق هم مانند یک شانۀ دو سر است؛ یک سرِ او به سوی دنیا و کارهای روزانه است، ولی در هر حال سرِ دیگرِ او به سوی معشوق است.
بیت چهاردهم: در پرتو عشق، همۀ ذراتِ هستی روشن و فرزانه میشوند. آری، عشق تحولی در آستانۀ وجود انسان ایجاد میکند و بر اثر این تجربه جهان در نظر عاشق، یکسره دگرگون میشود. عاشق که میشوی، میبینی که همین ذراتِ تاریک و افسردۀ جهان سراپا شور و سور و شعورند.
غزل «در دل و جان خانه کردی عاقبت» با صدای دکتر عبدالکریم سروش
ابیاتی از غزل «در دل و جان خانه کردی عاقبت» با صدای استاد حمید محمدی
توضیحاتی مختصر از دکتر عبدالکریم سروش دربارۀ غزل «در دل و جان خانه کردی عاقبت» همراه با صدای استاد محمدرضا شجریان
غزل «در دل و جان خانه کردی عاقبت» با صدای جاودانۀ استاد محمدرضا شجریان
سه تار: استاد داریوش پیرنیاکان
نی: استاد جمشید عندلیبی
تنبک: استاد مرتضی اعیان
دستگاه آواز اصفهان، گوشۀ مثنوی
غزل «در دل و جان خانه کردی عاقبت»، با صدای خانم شکیلا
غزل «در دل و جان خانه کردی عاقبت»، با اجرای جناب آقای سالار عقیلی و گروه سور