بمیرید بمیرید
(۱) بمیرید، بمیرید، در این عشق بمیرید!
در این عشق چو مردید، همه روح پذیرید
(۲) بمیرید، بمیرید، وز این مرگ مترسید!
کز این خاک برآیید، سماوات بگیرید
(۳) بمیرید، بمیرید، وز این نفس بِبُرّید!
که این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید
(۴) یکی تیشه بگیرید پیِ حفرۀ زندان!
چو زندان بشکستید، همه شاه و امیرید
(۵) بمیرید، بمیرید، به پیشِ شهِ زیبا
برِ شاه چو مردید، همه شاه و شَهیرید
(۶) بمیرید، بمیرید، وز این ابر برآیید!
چو زین ابر برآیید، همه بدرِ مُنیرید
(۷) خموشید، خموشید، خموشی دَمِ مرگ است
هم از زندگی است این که ز خاموش نفیرید
(کلیات شمس، فروزانفر، غ ۶۳۶ ؛ هرمس، غ ۸۵۸ ؛ قونیه، غ ۷۰۳ ؛ شفیعی، غ ۲۳۰)
واژهها
بیت ۲: برآمدن: فراتر رفتن. بالاتر رفتن // سماوات: آسمانها
بیت ۳: بُریدن: جدا شدن. رَستن
بیت ۴: حُفره: سوراخ کردن
بیت ۵: بَرِ: در برابر. در مقابلِ // شَهیر: مشهور و نامدار
بیت ۶: بَدر: ماهِ کامل // مُنیر: نورانی و درخشان، یا نوربخش و روشنکننده
بیت ۷: خَموشی: خاموشی // از: به سببِ. به خاطرِ // نَفیر: فراری و گریزان
توضیحات
سراسرِ این غزل زیبا به طرح مسألۀ «مرگِ پیش از مرگ» اختصاص دارد. شاید بتوان اصلِ «مرگِ پیش از مرگ» را مهمترین اصلِ سلوکِ عرفانی از نظر مولوی به شمار آورد. این نکتۀ مهم را، به روشنی، از داستانی که در مناقب العارفین آمده است، میتوان دریافت:
«روزی مولانا قطب الدین شیرازی به زیارت مولانا آمد و از او سؤال کرد: «راهِ شما چیست»؟ مولانا فرمود: «راهِ ما مردن است و نقد خود را به آسمان بردن؛ تا نمیری، نرسی». قطب الدین گفت: «آه، دریغا، چه کنم»؟ مولانا فرمود: «همین که چه کنم»؟
(مناقب الْعارفین، ص ۱۷۶)
به نظر مولانا، راز جملۀ «بمیرید پیش از آنکه بمیرید» این است که همۀ پیروزیها و کامیابیهای بزرگ به مرگ بستگی دارند و اصولاً بهترین راه برای رویارویی با خدا و بهره گرفتن از لطف و عنایت او «مُردن» است:
سِرِّ «مُوتُوا قَبْلَ مَوْتٍ» این بُوَد
کز پسِ مُردن غنیمتها رسد
غیرِ مُردن هیچ فرهنگى دگر
درنگیرد با خداى، اى حیلهگر!
یک عنایت بِهْ ز صد گون اِجتهاد
جَهْد را خوف است از صدگون فساد
وآن عنایت هست موقوفِ مَمات
تجربه کردند این ره را ثِقات
(مثنوی، د ۶/ ۳۸۴۰-۳۸۳۷)
همانگونه که گفتیم از نظر مولانا، مرگ مهمترین اصلِ سلوک است و بدونِ آن همۀ عبادتها و ریاضتهای انسان ناتمام میمانند. مولانا برای تبیین ارزشِ مرگ از مثالِ زیبای «نردبان و پشت بام» استفاده کرده است: اگر برای رسیدن به پشت بام، مثلاً به نردبانی، با صد پله نیاز داشته باشیم، روشن است که اگر دو پله از پلههای نردبان کم باشد، نمیتوانیم به پشت بام برسیم. اگر کسی به درستی و با کوششِ فراوان از نردبانی که نود و هشت پله دارد، بالا برود، باز هم به پشت بام نمیرسد. مرگ مانند همان دو پلۀ مفقودِ نردبان است و بدون آن شخص به حقیقت دست نمییابد، حتی اگر همۀ کوششهای او قرین توفیق بوده باشد:
جان بسى کَنْدىّ و اندر پردهاى
زآنکه مُردن اصل بُد، نآوردهاى
تا نمیرى، نیست جان کَنْدن تمام
بى کمالِ نردبان نآیى به بام
(مثنوی، د ۶/ ۷۲۴-۷۲۳)
اکنون این پرسش مطرح میشود که «مرگِ پیش از مرگ» چیست؟ مولانا پاسخهای گوناگونی به این پرسش داده است. بیگمان منظور او از این امر، مرگِ جسمانی نیست. در غزلِ مورد بحث، مولانا به یکی از معانیِ مهم مرگ پیش از مرگ اشاره کرده است و آن همانا «بُریدن و جدا شدن از خواهشهای نفسانی» است. در بیت سوم، مولانا «نفس» را به «زندان» مانند میکند و از ما میخواهد که تیشهای برگیریم و این زندان را ویران کنیم و خود را آزاد سازیم بنابراین مرگِ اختیاری، یا مرگ پیش از مرگ یعنی رهایی یافتن از زندانِ خودخواهی و نفسپرستی. کسی که بتواند نفسِ سرکشِ خود را مهار کند، به مقام والای مرگِ پیش از مرگ رسیده است و این یعنی امنیت و آرامشِ کامل:
مرگِ پیش از مرگ امن است از عذاب
و به قول حکیم سنایی
بمیر ای دوست پیش از مرگ، اگر می زندگی خواهی
بمیرید بمیرید با صدای شادروان احمد شاملو
بمیرید بمیرید با صدای دکتر عبدالکریم سروش
تصنیف: «در این عشق بمیرید»
آواز: محمدرضا لطفی
کلام: مولانا
دستگاه: ماهور
سال اجرا: کنسرت استاد لطفی و محمد قویحلم-آوریل ۱۹۹۴-کپنهاگ
نوازندگان:
سه تار: محمدرضا لطفی
دف: محمد قوی حلم
بمیرید بمیرید با صدای جناب آقای داوود آزاد
بمیرید بمیرید، در این عشق بمیرید با صدای محسن چاوشی
منبع: کانال محسن چاوشی
بمیرید بمیرید با صدای سالار عقیلی
لحظه شهادت امیر کبیر
سریال امیر کبیر
بمیرید بمیرید
استاد علیرضا افتخاری
سحر به نظر اینجانب متن بسیار زیبایی بود و می توان گفت که امام حسین (ع) مصداق این شعر زیبای مولانا می باشند.
فاطمه و بین این اساتید چ زیبا خوند حضرت چاوشی