هله نومید نباشی
(۱) هَلِه، نومید نباشی که تو را یار برانَد
گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟
(۲) در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آنجا
ز پس صبر، تو را او به سرِ صدر نشاند
(۳) و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
رهِ پنهان بنماید که کس آن راه نداند
(۴) نه که قصّاب، به خنجر، چو سرِ میش بِبُرَّد
نَهِلد کُشتۀ خود را، کُشد، آنگاه کشاند
(۵) چو دَمِ میش نمانَد، ز دَمِ خود کندش پُر
تو ببینی دَمِ یزدان به کجاهات رساند
(۶) به مَثَل گفتم این را، و اگرنه کَرَمِ او
نکُشد هیچکسی را و ز کُشتن برهاند
(۷) همگی مُلکِ سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند
(۸) دلِ من گِردِ جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟
(۹) هله، خاموش؛ که بی گفت، از این می، همگان را
بچشاند، بچشاند، بچشاند، بچشاند
(کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، غزل ۷۶۵، چاپ هرمس، غزل ۶۷۵)
واژهها
بیت ۱: هَله: (حرف تنبیه) هان. اَلا. آگاه و هوشیار باش // نومید: ناامید // فردات: فردا تو را // خواندن: دعوت کردن و نزدِ خود بُردن
بیت ۲: صدر: بالای مجلس. جایی که پادشاه یا بزرگِ مجلس در آنجا مینشیند // کسی را به سرِ صدر نشاندن: (کنایه) او را به درجات بسیار عالی و والا رساندن
بیت ۳: رَه: راه // گذر: راه. جاده // نمودن: نشان دادن
بیت ۴: هِشتن: هلیدن. رها کردن. ترک کردن
بیت ۵: دَم: نَفَس
بیت ۷: مُلک: حکومت و پادشاهی، یا سرزمین و قلمرو // رَماندن: راندن و طرد کردن
بیت ۸: یابیدن: یافتن. پیدا کردن // مِثال: نظیر و همانند // ماندن: مانستن. مانند و شبیه بودن
بیت ۹: خاموش: خاموش باش. حرف نزن // گفت: سخن. حرف
تعلیقات
* این غزل زیبا از امیدی بس دلنشین سرشار است. مولانا در این غزل میکوشد همۀ بهانههای ناامیدی را از ما بگیرد و متقاعدمان سازد که در هیچ شرایطی، دلیلی برای مأیوس شدن وجود ندارد. اگر حضرت دوست امروز تو را برانَد، مطمئن باش که فردا حتماً تو را با لطف و مهرِ فراوان فرامیخواند و با یک کرشمه، همۀ جور و جفاها را تلافی میکند. اگر محبوب درِ خانه را بر روی تو بست، تو از او روی برمگردان و به جایی دیگر مرو! همانجا بر درِ خانۀ او بنشین و منتظر بمان، تا در را بر روی تو باز کند. حتّی اگر همۀ درها و راهها را بر روی بست، تو صبر پیشه کن و اطمینان داشته باش که او پس از صبر، تو را بر صدر مینشاند و از چاه به جاه میرساند. آنگاه مولانا برای اینکه سختیها و دشواریهای ناخواستۀ زندگی را توجیه و تبیین کند، آنها را به ارادۀ حق نسبت میدهد. به نظر او در ورای همۀ این سختیها و رنجها فلسفهای عمیق وجود دارد و آن این است که ناخالصیها و آلودگیهای وجودِ انسان از بین بروند و او پاک و پیراسته شود؛ بنابراین همۀ قهرها و جورهای خداوند، درواقع «لطفِ خفی» (مِهرِ پنهان) هستند و هدفِ آنها رشدِ معنوی و اخلاقیِ ماست. کسی که چنین نکتۀ مهمی را دریابد، این بیت زیبا را ورد زبانِ خود میسازد: در بلا هم میچشم لذّاتِ او * ماتِ اویم، ماتِ اویم، ماتِ او.
بیت اول: نه که فردات بخواند: آیا فردا تو را نمیخواند؟
بیتهای چهارم تا ششم: قصاب هنگامی که سرِ گوسفند را میبُرَد، معمولاً در پاچۀ گوسفند، سوراخی ایجاد میکند و لب خود را بر پاچه میگذارد و از نَفَسِ خود، در گوسفند میدمد و به این طریق پوست را از گوشت جدا میسازد؛ به این ترتیب، گوسفند هماندم که نَفَسِ خود را از دست میدهد، از دَمِ «انسان» پُر میشود. این حادثه برای مولانا بسیار الهامبخش است و از آن نکتۀ عمیقی را استخراج میکند؛ هنگامی که ما از دَمِ نفسانی تهی شویم، خدا از دَمِ خود در ما میدمد و ما به نَفَسِ او زنده میشویم. معنای این بیانِ تمثیلی آن است که اگر میخواهی از دَمِ خدا پُر بشوی، باید از هوایِ خود خالی بگردی. به نظر میرسد که در این تمثیل نوعی خشونت وجود دارد؛ ازاینرو مولانا در بیت ششم سخن خود را استدراک میکند و میگوید: من این حرف را از باب مَثَل گفتم و همانگونه که میدانید در مثل مناقشه نیست، وگرنه خدا سراپا کَرَم است و هیچگاه کسی را نمیکُشد.
بیت نهم: برای بهرهمند شدن از «میِ حق» باید خاموش بود؛ او بی زبان و بدون سخن، به شما باده میپیماید. درواقع فیض خدا با هیاهو و سر و صدا به ما نمیرسد و شرط دریافتِ فیض الهی «خاموشی و سکوت» است.
هله نومید نباشی که تو را یار براند با صدای دکتر عبدالکریم سروش
سهنوازی جبران
سهنوازی جبران که در جهان عرب «ثلاثی جبران» (به عربی: الثلاثی جبران) و در جهان غرب «تریو جبران» (به فرانسوی: Le Trio Joubran) خوانده میشود، یک گروه موسیقی سهنفره در سبک عربی است که در سال ۲۰۰۴ در ناصره فلسطین شکل گرفت. در موسیقی این گروه رگههایی از فلامنکو و جاز وجود دارد.
این گروه از سه برادر به نامهای سمیر، وسام و عدنان تشکیلشده که هر سه در نواختن عود استاد هستند. یوسف هبیش به عنوان نوازنده پرکاشن در برخی از اجراها گروه را همراهی میکند. برادران جبران از مسیحیان فلسطین هستند.