پیامهای زیبا از عارفان تذکره الاولیاء
ــ نشانۀ «خوشخويی» رنج خود از خَلق برداشتن است و رنجِ خَلْق كشيدن. (شاه شجاع كرمانی، ص ۳۸۰)
ــ مرغی را كه بر سيخ زده باشند و به آتش میگردانند، حاجت نَبُوَد از او پرسيدن كه: چوني؟ (شاه شجاع كرماني، ص ۳۸۱)
ــ خدای تو را طعمِ نَفْسِ تو مچشاناد؛ كه اگر اين طعم بچشانَد، پس از آن هيچ نبينی. (يوسف بن الحسين، ص ۳۸۷)
ــ كميابترين چيز، در دنيا، «اخلاص» است؛ هرچند میكوشم تا ريا را از دلِ خود بيرون كنم، به رنگی ديگر از دل من میرويَد. (يوسف بن الحسين، ص ۳۸۸)
ــ اگر خدای را به جملۀ معاصي بينم، دوستتر از آن دارم كه با ذرّهای «تصنّع» بينم. (يوسف بن الحسين، ص ۳۸۸)
ــ شفقتِ من بر خَلق تا بدآن حد است كه اگر حق تعالی مرا به عوضِ همۀ عاصيان در دوزخ كند و عذاب كند، روا دارم. (ابوعثمان حيری، ص ۳۹۳)
ــ «جوانمردی» آن است كه انصاف بدهی و انصاف نطلبی. (ابوحفص حداد نيشابوری، ص ۳۹۴)
ــ هركه بدهد و بستاند، او مردی است، و هركه بدهد و نستاند، او نيممردی است، و هركه ندهد و نستاند، او مگسی است نه كسی و در او هيچ خير نيست. (ابوحفص حداد نيشابوري، ص ۳۹۸)
ــ هرگاه مستی را بينی كه میافتد و میخيزد، نگر تا وی را ملامت نكنی؛ كه مبادا كه به همان مبتلا گردی. (حمدونِ قصّار، ص ۴۰۳)
ــ بنده آن است كه حق را پرستد و دوست ندارد كه او را پرستند. (حمدونِ قصّار، ص ۴۰۴)
ــ «حكمت» سخن گويد در دلِ عارفان به زبانِ تصديق، در دلِ زاهدان به زبانِ تفضيل، در دلِ عابدان به زبانِ توفيق، در دلِ مريدان به زبانِ تفكّر و در دلِ عالمان به زبانِ تذكّر. (منصور عمار، ص ۴۰۷)
ــ زيانبارترين معاصی آن بُوَد كه طاعت كنی به جهل؛ كه ضرر آن بر تو بيش از آن بُوَد كه معصيت كنی بر جهل. (احمدِ انطاكی، ص ۴۱۲)
ــ شهوات از دل بيرون نروند، مگر از خوفی بيقراركننده، يا شوقي بيآرامكننده. (عبدالله خُبَيق، ص ۴۱۴)
ــ دل را بستۀ طمع مدار، تا از كُل آزاد شوي. (عبدالله خُبَيق، ص ۴۱۵)
منبع: تذکره الاولیاء، از عطار نیشابوری، تصحیح محمد استعلامی. انتشارات زوار. ۱۳۷۰