برگزیده‌های متون ادبی و عرفانی

میلان کوندرا

هرگز به ذهن تو نيامده كه صورت من خودِ من نيست
فقط زندگی در جهانی را تصور كن كه در آن آيينه نباشد.
تو دربارۀ صورتت خيال‌بافي می‌كنی و تصورت اين است كه صورتت بازتاب آن چيزی است كه در درونِ تو است.
و بعد وقتي كه چهل ساله شدی، كسي برای اولين بار آيينه‌ای در برابرت می‌گيرد.
وحشت خودت را مجسم كن؛
تو صورت يك بيگانه را خواهی ديد
و به روشنی به چيزی پی خواهی بُرد كه قادر به پذيرفتنش نيستی:
صورتِ تو خودِ تو نيست.

(جاودانگی، ترجمۀ حشمت الله کامرانی، تهران: تنویر. ۱۳۷۸، ص ۴۲).

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *