رقاصترین درخت
(۱) از بامداد روی تو دیدن حیاتِ ماست
امروز روی خوبِ تو، یارب، چه دلرُباست؟
(۲) امروز در جمالِ تو، خود، لطفِ دیگر است
امروز هرچه عاشقِ شیدا کند، سزاست
(۳) امروز آنکسی که مرا دی بداد پند
چون روی تو بدید، ز من عذرها بخواست
(۴) صد چشم وام خواهم، تا در تو بنگرم
این وام از که خواهم و آن چشم، خود، که راست؟
(۵) در پیش بود دولتِ امروز، لاجرم
میجَست و میطپید دلِ بنده، روزهاست
(۶) از عشق شرم دارم، اگر گویمش بشر
میترسم از خدای که گویم که این خداست
(۷) ابروم میجهید و دلِ بنده میطپید
این مینمود رو که چنین بخت در قفاست
(۸) رقاصتر درخت در این باغها منم
زیرا درختِ بختم و اندر سرم صباست
(۹) چون باشد آن درخت که برگش تو دادهای؟
چون باشد آن غریب که همسایۀ هُماست؟
(۱۰) در ظِلِّ آفتابِ تو چرخی همیزنیم
کوریِّ آنکه گوید: «ظِل از شجر جداست».
(۱۱) جان نعره میزند که زهی عشقِ آتشین!
کهآب حیات دارد با تو نشست و خاست
(۱۲) چون بگذرد خیالِ تو در کوی سینهها
پای برهنه دل به در آید که جان کجاست؟
(۱۳) روی زمین چو نور بگیرد ز ماهِ تو
گویی هزار زُهره و خورشید بر سماست
(۱۴) در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب!
تا آسمان نگوید کآن ماه بیوفاست
(۱۵) قَدّم کمان شد از غم و دادم نشانِ کژ
با عشق همچو تیرم، اینک نشانِ راست!
(۱۶) در دل خیالِ خطۀ تبریز نقش بست
کآن خانۀ اجابت و دل خانۀ دُعاست
واژهها
بیت ۱: حیات: زندگی
بیت ۲: سزا: شایسته. لایق
بیت ۳: دی: دیروز
بیت ۵: لاجرم: ناگزیر. ناچار
بیت ۷: قفا: پیشِ رو. در برابر
بیت ۸: رقاصتر: رقاصترین // صبا: بادِ صبا. نسیمِ خوش و ملایم
بیت ۱۰: ظِل: سایه // شَجَر: درخت
بیت ۱۱: نشست و خاست: نشست و برخاست. ارتباط و رفت و آمد
بیت ۱۳: سما: آسمان
بیت ۱۵: کژ: کج. نادرست. اشتباه // همچو تیر: (کنایه) راست و مستقیم
بیت ۱۶: خِطّه: سرزمین. شهر // اجابت: مُستجاب شدنِ دعا