جستجو برای:
صفحه نخست
یادداشت های کوتاه
برگزیدههای متون ادبی و عرفانی
سخنرانی ها
ادبی عرفانی
ادبی روانشناختی
شرح مثنوی
ادبی جامعهشناختی
شخصیتهای ادبی و عرفانی
روابط انسانی
بازخوانی کتاب
ادبی ـ فلسفی / منطقی
ادبی اخلاقی
ادبی دینی
مطالعه و کتابخوانی
مقالهها
شرح ها
شرح غزلیات شمس
شرح غزلیات حافظ
شرح مثنوی معنوی
درباره نویسنده
جستجو برای:
داریوش اقبالی
شرح غزل ۲۲۱۹ غزلیات شمس
من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو! پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو! سخنِ رنج مگو! جز سخن گنج مگو! ور از این بیخبری، رنج مبر، هیچ مگو! دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت: «آمدم، نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو»!
- مشاهده مطلب
۵ خرداد ۱۳۹۶