فیه ما فیه

پیش او دو «اَنَا» نمی‌گنجد؛ تو اَنَا می‌گویی و او اَنَا. یا تو بمیر پیش او، یا او پیش تو بمیرد، تا دوی نمانَد. اما آنکه او بمیرد، امکان ندارد، نه در خارج و نه در ذهن؛ که وَ هُوَ الْحَیُّ الَّذِيْ لایَمُوْتُ. او را آن لطف هست که اگر ممکن بودی،...
- مشاهده مطلب
۱۰ آذر ۱۴۰۴

مولانا دوستان را در دل رنج‌ها باشد که آن به هیچ دارویی خوش نشود نه به خفتن نه به گشتن و نه به خوردن الّا به دیدارِ دوست که لقاء الخلیل شفاء العلیل (دیدار دوست شفای بیمار است) (فیه ما فیه، ص 223)
- مشاهده مطلب
۱۰ آذر ۱۴۰۴

مولانا فرافکنی اگر در برادر خود عیب می‌بینی، آن عیب در توست که در او می‌بینی. او همچون آیینه است. نقش خود را در او می‌بینی. آن عیب را از خود جدا کن؛ زیرا آنچه از او می‌رنجی، از خود می‌رنجی. گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه‌ای که آب خورَد. خود...
- مشاهده مطلب
۱۰ آذر ۱۴۰۴

مولانا پیش او دو «اَنَا» نمی‌گنجد؛ تو اَنَا می‌گویی و او اَنَا. یا تو بمیر پیش او، یا او پیش تو بمیرد، تا دوی نمانَد. اما آنکه او بمیرد، امکان ندارد، نه در خارج و نه در ذهن؛ که وَ هُوَ الْحَیُّ الَّذِيْ لایَمُوْتُ. او را آن لطف هست که اگر...
- مشاهده مطلب
۱۰ آذر ۱۴۰۴

مولانا چراغی افروخته چراغی ناافروخته را بوسه داد و رفت آن در حقِ او بس است و او به مقصود رسید. (فیه ما فیه، ص 227)
- مشاهده مطلب
۱۰ آذر ۱۴۰۴

مولانا هر چیز را فراموش می‌کنی، فراموش کن، اما خود را فراموش مکن در عالم یک چیز است که آن فراموش‌کردنی نیست. اگر جملۀ چیزها را فراموش کنی و آن را فراموش نکنی، باک نیست و اگر جمله را به جای آری و یاد داری و فراموش نکنی و آن را...
- مشاهده مطلب
۱۰ آذر ۱۴۰۴