پیش او دو «اَنَا» نمیگنجد؛ تو اَنَا میگویی و او اَنَا.
یا تو بمیر پیش او، یا او پیش تو بمیرد، تا دوی نمانَد.
اما آنکه او بمیرد، امکان ندارد، نه در خارج و نه در ذهن؛ که وَ هُوَ الْحَیُّ الَّذِیْ لایَمُوْتُ.
او را آن لطف هست که اگر ممکن بودی، برای تو بمردی، تا دوی برخاستی.
اکنون چون مردنِ او ممکن نیست، تو بمیر، تا او بر تو تجلّی کند و دوی برخیزد.
(فیه ما فیه، صص ۲۵-۲۴)
توضیحات
ــ أنا: من
ــ دوی: دوگانگی و تفرقه
ــ وَ هُوَ الْحَیُّ الَّذِیْ لایَمُوْتُ: و او زندهای است که نمیمیرد.
ــ برخاستن: از بین رفتن