نمازِ مستان
(۱) چو نمازِ شام هرکس بنهد چراغ و خوانی
منم و خیالِ یاری، غم و نوحه و فغانی
(۲) چو وضو ز اشک سازم، بُوَد آتشین نمازم
درِ مسجدم بسوزد، چو بدو رسد اذانی
(۳) رُخِ قبلهام کجا شد که نمازِ من قضا شد
ز قضا رسد هماره به من و تو امتحانی
(۴) عجبا نمازِ مستان، تو بگو، درست هست آن؟
که نداند او زمانی، نشناسد او مکانی
(۵) عجبا دو رکعت است این؟! عجبا که هشتمین است؟!
عجبا چه سوره خواندم، چو نداشتم زبانی؟!
(۶) درِ حق چگونه کوبم؟ که نه دست ماند و نه دل
دل و دست چون تو بردی، بده، ای خدا، امانی!
(۷) به خدا خبر ندارم، چو نماز میگزارم
که تمام شد رکوعی، که امام شد فلانی
(۸) پس از این چو سایه باشم، پس و پیش هر امامی
که بکاهم و فزایم، ز حَراکِ سایهبانی
(۹) به رکوعِ سایه منگر! به قیامِ سایه منگر!
مطلب ز سایه قصدی! مطلب ز سایه جانی!
(۱۰) ز حساب رَست سایه که به جانِ غیر جنبد
که همیزند دو دستک، که کجاست سایهدانی؟
(۱۱) چو شه است سایهبانم، چو روان شود، روانم
چو نشیند او، نشستم به کرانۀ دکانی
(۱۲) چو مرا نماند مایه، منم و حدیثِ سایه
چه کند دهانِ سایه؟ تبعیّتِ دهانی
(۱۳) نکنی خمش، برادر، چو پُری ز آب و آذر
ز سبو همان تلابد که در او کنند یا نی
(کلیات شمس، چاپ فروزانفر: ۲۸۳۱؛ چاپ هرمس: ۲۶۱۲؛ چاپ قونیه: ۲۷۴۵؛ چاپ شفیعی: ۹۸۵)
واژهها
بیت ۱: چو: وقتیکه // نمازِ شام: هنگام نماز مغرب
بیت ۳: قضا شدن: نخواندنِ نماز در وقتِ شرعی // قضا (مصراع دوم): تقدیر و سرنوشت
بیت ۵: سوره: سورهای از قرآن که باید در نماز بعد از سورۀ حمد خوانده شود
بیت ۸: کاستن: کم شدن // فزودن: افزودن. زیاد شدن // حَراک: جنبش و حرکت
بیت ۹: قیام: ایستادن در نماز // قصد: نیّت که از ارکانِ نماز است
بیت ۱۰: دو دستک زدن: دستک زدن. کف زدن // سایهدان: شناسندۀ سایه
بیت ۱۱: روان شدن: حرکت کردن و راه رفتن
بیت ۱۲: مایه: ذات و اصل // تبعیّت: پیروی
بیت ۱۲: خَمُش کردن: خاموش شدن. سکوت کردن // آذر: آتش // تَلابیدن: تراویدن. تراوش کردن
تعلیقات
* مولانا در این غزلِ بسیار شورانگیز و زیبا، با لحنی تأثیرگذار درمورد «نمازِ مستان» سخن میگوید. سخنانِ او دربارۀ نمازِ عاشقانه و مستانه، آنچنان خالصانه و مؤثرند که هر دلِ چون سنگی را نرم میکنند و آب در هر دیدهای میگردانند.
بیت پنجم: مولانا در این بیت میگوید: آنقدر مست هستم که نمیدانم دو رکعت نماز خواندهام، یا هشت رکعت. این سخن مولانا شبیه شعرِ منسوب به مجنون است: «اُصَلّی فما أدری إذا ما ذَکَرتُها * أ إثنینِ صَلَّیتُ الضُّحی، أم ثَمانیا»؛ یعنی «نماز میگزارم و چون او را به یاد میآورم، نمیدانم نماز چاشت را دو رکعت گزاردهام، یا هشت رکعت»؟ (به نقل از غزلیات شمس تبریز، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۱۲۷۸).
بیتهای هشتم تا دوازدهم: سایه و سایهبان: مولانا در این پنجِ بیت زیبا، خود را به «سایه» و خدا را به «سایهبان» مانند کرده است. به نظر میرسد که منظورش از «سایهبان» همان «صاحبِ سایه» است. رابطۀ انسان و خدا، مانند رابطۀ «سایه و سایهبان» است؛ همانگونه که سایه از خود حرکتی ندارد و همۀ حرکاتِ او تابعِ حرکاتِ سایهبان است، عاشقِ خدا نیز از خود هیچگونه جنبش و حرکتی ندارد؛ او با ارادۀ خدا حرکت میکند و میایستد و به رکوع و سجده میرود. از چنین کسی نباید انتظار داشت که ارکان و واجباتِ نماز را به درستی به جا بیاورد.
بیت هشتم: سایه با حرکتِ سایهبان، کم و زیاد میشود.
بیت دوازدهم: دهانِ سایه از دهانِ صاحبِ سایه تبعیت میکند.
بیت سیزدهم: برادر و آذر: مولانا بارها در مثنوی و دیوان شمس به بارِ موسیقاییِ دو کلمۀ «برادر» و «بر آذر» و «پُر آذر» توجه کرده است. به نظر میرسد که مولانا «برادر» را به شکل «براذر» تلفظ میکرده است؛ برای مثال به این نمونهها توجه فرمایید:
ــ زین روش بر اوجِ اَنور مىروى اى براذر! گر بر آذر مىروى (۳/۴۹۳)
ــ اى برادر! من بر آذر چابکم من نه آن جانم که گردم بیش و کم (۳/۴۲۱۸)
ــ مِهترى نفت است و آتش، اى غَوى! اى برادر! چون بر آذر مىروى؟ (۴/۲۷۶۰)
ــ گر رهایى بایدت زین چاهِ تنگ اى برادر، رو بر آذر بىدرنگ (۵/۴۹۳)
ــ سببِ پُرگوییِ مولانا: مولانا در این بیت به یکی از اسبابِ سخن گفتنِ خود اشاره کرده است. همانگونه که میدانیم، مولانا همواره ما را به خاموشی فرامیخواند، بااینهمه خودِ او یکی از پُرگوترین شاعران است. در این بیت به یکی از اسبابِ این پرگویی اشاره کرده است: کسی که از آب و آتش مالامال باشد، چگونه میتواند خاموش بماند؟ بیقراریها و دردهای درونی به هیچ روی امکانِ خاموش شدن و دم برنیاوردن را به عاشق نمیدهند؛ ازاینرو او پیوسته در جوش و خروش است.
دل من رای تو دارد با صدای دکتر عبدالکریم سروش
دل من رای تو دارد
با صدای شهرام ناظری
نام آلبوم: گل صد برگ
آهنگساز: جلال ذوالفنون
در مایۀ بیات ترک (بیات زند)
این آلبوم به مناسبت هشتصدمین سال تولد مولانا، در سال ۱۳۶۰ فراهم آمده است.