پیامهای عارفانه از عارفان تذکره الاولیاء
ــ پیران آینۀ تو هستند؛ چنان بینی ایشان را که تویی. (ابوالعباسِ قصّابِ آملی، ص ۶۴۲)
ــ هرگز کسی مرا ندیده است و هرکه مرا بیند، از من صفتِ خویش کند. (ابوالعباسِ قصّابِ آملی، ص ۶۴۴)
ــ بر لبِ دریای غیب ایستاده بودم، بیلی در دست. یک بیل فروبردم، از عرش تا ثری بدان یک بیل برآوردم، چنانکه دوم بیل را هیچ نمانده بود و این کمترین درجۀ زهد است. (ابوالعباسِ قصّابِ آملی، ص ۶۴۴)
ــ با هرکسی کار به قدرِ وُسعِ او توان کرد. (ابوعلی دقّاق، ص ۶۵۲)
ــ نگر تا از بهرِ او با هیچ آفریده خصومت نکنی؛ که در آن صورت ادعا کردهای که تو از آنِ تویی، حال آنکه تو از آنِ خود نیستی؛ تو را خداوندی است. کارِ خویش بدو بازگذار، تا او، خود، خصمیِ ملکِ خویش کند. (ابوعلی دقّاق، ص ۶۵۳)
ــ هرکه جانِ خود را جاروبِ درِ خانه معشوق نمیکند، او عاشق نیست. (ابوعلیِ دقّاق، ص ۶۵۳)
ــ هرکه ترکِ حرام کند، از دوزخ نجات یابد، و هرکه ترکِ شبهت کند، به بهشت رسد، و هرکه ترکِ زیادت کند، به خدا رسد. (ابوعلیِ دقّاق، ص ۶۵۴)
ــ سخاوت دارای سه مرتبه است: سخاوت و جود و ایثار؛ هرکه حق را بر نَفْسِ خود برگزیند، صاحبِ سخاوت است، و هرکه حق را بر دلِ خود برگزیند، صاحبِ جود است، و هرکه حق را بر جانِ خود برگزیند، صاحبِ ایثار است. (ابوعلیِ دقّاق، ص ۶۵۵)
ــ همنشینی با اژدها آسانتر است از همنشینی با درویشی که بخیل است. (ابوعلیِ دقّاق، ص ۶۵۵)
ــ عالِم را روا نیست که خبر دهد، مگر از آنچه که خوانده است و عارف را روا نیست که خبر دهد، مگر از آنچه که یافته است. (ابوعلیِ دقّاق، صص ۵۷-۶۵۶)
ــ از آب و گِل چه آید جز خطا؟ و از خدا چه آید جز عطا؟ (ابوعلیِ دقّاق، ص ۶۵۷)
ــ عارف همچون کسی است که بر شیر نشیند؛ همه از او میترسند و او، خود، از همه بیشتر میترسد. (ابوعلیِ دقّاق، ص ۶۵۸)
ــ بارخداوندا! ما نامۀ خویش به گناه سیاه کردیم و تو موی ما را به روزگار سپید کردی. ای خالقِ سیاه و سپید! فضل کن و سیاهکردۀ ما را به سپیدکردۀ خویش ببخش! (ابوعلیِ دقّاق، صص ۵۹-۶۵۸)
منبع: تذکره الاولیاء، از عطار نیشابوری، تصحیح محمد استعلامی. انتشارات زوار. ۱۳۷۰