پیام‌های عارفانه از يحیی بن معاذ

پیام‌های عارفانه از يحیی بن معاذ

ـ اگر فرشتۀ مرگ نبود، اين دنيا ذرّه‌ای نمی‌ارزيد. (ص ۳۶۴)

ــ اگر دوزخ را به من ببخشند، هرگز هيچ عاشق را نسوزم؛ از بهر آن‌كه عشق، خود، او را صد بار سوخته است. (ص ۳۶۴)

ــ هركه شاد شود به خدمتِ خدا، جملۀ اشيا به خدمتِ او شاد شوند. (ص ۳۶۴)

ــ هركه را چشم روشن شود به خدا، چشمِ جملۀ اشيا به نظر كردن در او روشن شود. (ص ۳۶۴)

ــ خدای از آن كريم‌تر است كه عارفان را به طعامِ بهشت دعوت كند؛ كه ايشان را همّتی است كه جز به ديدار خدای سر فرونيارد. (ص ۳۶۴)

ــ از عملِ نيكو گمانِ نيكو خيزد و از عملِ بد گمانِ بد. (ص ۳۶۵)

ــ عبرت به خروار است و كسی بايد كه عبرت بگيرد به مثقال. (ص ۳۶۵)

ــ «تنهايی» آرزوی صدّيقان است و انس گرفتن با خَلْق وحشتِ ايشان است. (ص ۳۶۵)

ــ سه خصلت از صفت اولياست: اعتماد كردن بر خدا در همۀ چيزها، و بی‌نياز بودن بدو از همۀ چيزها، و رجوع كردن بدو در همۀ چيزها. (ص ۳۶۵)

ــ اگر مرگ را در بازار فروختندی و بر طبق نهادندی، سزاوار بودی اهلِ آخرت را كه هيچ‌شان آرزو نيامدی و نخريدندی جز مرگ. (ص ۳۶۵)

ــ جملۀ دنيا، از اول تا آخر، در برابر يك ساعت غم نيرزد؛ پس چگونه بُوَد جملۀ عمر در غم بودن از بهرِ اندک نصيبی از آن؟ (ص ۳۶۷)

ــ نشانِ محبت آن است كه به نیكويی زيادت نشود و به جفا نقصان نگيرد. (ص ۳۷۲)

منبع: تذکره الاولیاء، از عطار نیشابوری، تصحیح محمد استعلامی. انتشارات زوار. ۱۳۷۰

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *