عشق ورزیدن به دیگری، مستلزم مراقبت از اوست و مراقبت از دیگری بدون آگاهی و دانایی ممکن نیست. مراقبت از دیگری باید با علم به تواناییها و محدودیتهای او، شناختِ دقیق خوشایندها و مصالح او، و آگاهی از نیازها و خواستههای او انجام شود. همچنین مراقبت از دیگری بدون آگاهی از تواناییها و محدودیتهای خودمان ممکن نیست. برای مراقبت از دیگری باید هم خود را نیکو بشناسیم، هم او را. یکی از نتایج مهم این سخن آن است که صرفاً نیّت خیر داشتن کافی نیست. نیت خیرِ خالصانه، بدون آگاهی و دانش، راه به جایی نمیبرد.
استاد میلتون مِیِراف در این باره چنین میگوید: «گاهی چنان صحبت میکنیم گویی مراقبت نیاز به شناخت و آگاهی ندارد. گویی کلّ ماجرا فقط چیزی در حدّ خیرخواهی یا احترام صمیمانه است، اما برای مراقبت کردن، من باید نیازهای دیگری را بفهمم و باید توان نشان دادن واکنش مناسب به آنها را داشته باشم. صِرفِ نیّتِ خالصانه و خیر این را تضمین نمیکند. برای مراقبت از کسی باید نسبت به چیزهای زیادی آگاهی داشته باشم؛ به عنوان مثال باید بدانم دیگری چگونه انسانی است؟ مقدورات و محدودیتهای او چیست؟ نیازهایش کداماند؟ و چه چیزهایی راه به رشد او میبرد؟ باید بدانم چگونه به نیازهایش واکنش مثبت نشان دهم؟ و از طرف دیگر مقدورات و محدودیت های خودم کدام است»؟ (دربارۀ مراقبت، ص ۵۵).
بنابراین مراقبت صرفاً نیت خیر داشتن، یا عاشق خدمت بودن، یا بی حساب و کتاب پول خرج کردن برای دیگری و او را متوقع و گداصفت و نازپرورده و آزمند و بیمسئولیت بار آوردن نیست. یکی از جنبههای بسیار مهم آگاهی و دانایی در فرایند مهرورزی و مراقبت، همانا فضا و فرصت دادن به خود، برای ارزیابی عملکرد خویش، و فضا و فرصت دادن به دیگری برای بازیافتنِ خود است.
استاد میلتون مِیِراف در این باره جملهای درخشان دارد که باید بارها و بارها آن را خواند و دربارۀ آن تأمل کرد: «گاهی کاری کردن مستلزم هیچ کاری نکردن است» (همان، ص ۵۸). با استفاده از توضیحات سودمند ایشان، اندکی بر سر این جملۀ عمیق درنگ میکنیم.
بسیاری از اوقات ما بیوقفه برای کسی که دوستش داریم، فعالیت میکنیم و او را در زیر فشار خدمات خود خفه میسازیم. دوست داشتن به معنی فعالیتِ بیوقفه نیست. گاهی باید بتوانیم هیچ کاری نکنیم و به طرف مقابل فضا و فرصت بدهیم تا نفسی بکشد و خود را بازیابد. گذشته از این باید گاهی دست از کار برداریم و به ارزیابی کار خود بپردازیم و نتایج کارمان را بررسی کنیم و در صورت لزوم روش کار خود را تغییر دهیم. کوشش بیوقفه برای فرزند و فرصت ارزیابی به خود ندادن باعث میشود از مشاهدۀ نتایج کار خود محروم بمانیم.
وقتی دیدیم با وجود همۀ کارهای ما باز حال فرزندمان خوب نیست، باید بفهمیم روش ما خطا بوده است، اما غرق شدن در کار و فعالیتِ زیاد چنین فرصتی را از ما میگیرد. یا هنگامی که ملاحظه میکنیم علیرغم تمام کوششهای عاشقانۀ ما، حال همسرمان همچنان خوب نیست، باید احتمال بدهیم که در شیوۀ مهرورزی ما نقصان یا عیبی وجود دارد.
نویسندهای که بیوقفه مینویسد و گاهی دست از کار نمیکشد تا حاصل کار خود را ببیند، نویسندۀ موفقی نخواهد شد. بنایی که با شدّت و حدّت غرق کار است و هیچگاه کار را رها نمیکند و از دور به کار خود نگاهی کلی نمیاندازد، احتمالاً دیوار کجی خواهد ساخت. به همین ترتیب کوهنوردی که سرش را پایین انداخته و فقط پیش میرود، ممکن است در میان درهها و صخرهها گم شود؛ بنابراین غرق شدن در کار و ناتوانی در «هیچ کاری نکردن» خطرناک است. باید از این موهبت ارزشمند برخوردار باشیم که گاهی هیچ کاری نکنیم و بدانیم که فعال بودن مستلزم انفعال و انعطافِ آگاهانه است.
گاهی مراقبت واقعی مستلزم دست از کار کشیدن، موضعگیری نکردن، گامی به عقب رفتن و خود را بر دیگری تحمیل نکردن است. در اینجا بیواکنشی عین کنشگری، انفعال عین فعالیت و هیچ کاری نکردن عین کاری کردن است. انسان موفق کسی است که می تواند دست از کار بکشد و گاهی هیچ کاری نکند و بعضی اوقات هیچ کاری نکردن دقیقاً یعنی بهترین کار را انجام دادن.
از همین روست که میگوییم مراقبت از دیگری کاری عادی و مکانیکی نیست. تبدیل کردن مراقبت به عادت چه بسا به کسی که قصد مراقبت از او را داریم و عاشقانه به او مهر میورزیم، آسیب میرساند.
*برای بحثهایی ارزشمند درمورد این موضوع مهم. نگاه کنید به کتاب دربارۀ مراقبت، از استاد میلتون مِیِراف. ترجمه مریم نصراصفهانی. تهران: نشر همان. ۱۳۹۶
علیرضاکریمی سلام جالب بود،به نکته ودقیقه مهمی اشاره کرده است،برای جامعه ونسل معاصربسیارکاربردیست.
حسین عباسی جالب توجه بود. زیاد روی آن فوکوس نکرده بودم. اگرچه گاهی در رفتارم متوجه آن میشدم.
Mahnaz سلام متنی مفید بود و یاریم کرد تا در مورد مراقبت از فرزندانم بیشتر تامل کنم.