اندیشه

مولانا

اندیشه

(۱) حالت من خواب را مانَد گهى
خواب پندارد مر آن را گمرهى

چشم من خفته، دلم بیدار دان!
شکلِ بیکارِ مرا برکار دان!‌‌‏

(۳) گفت پیغمبر که عَیْنَاىَ تَنَام
لایَنَامُ قَلْبِ عَنْ رَبِّ الْأَنام

چشم تو بیدار و دل خفته به خواب
چشم من خفته، دلم در فتح باب‏

(۵) مر دلم را پنج حسِّ دیگر است
حسِّ دل را هر دو عالم مَنْظَر است‏

تو ز ضعفِ خود مکن در من نگاه!
بر تو شب، بر من همان شب چاشت‏گاه‏

(۷) بر تو زندان، بر من آن زندان چو باغ
عینِ مشغولى مرا گشته فراغ‏

پاى تو در گِل، مرا گِل گشته گُل
مر تو را ماتم، مرا سور و دُهُل‏

(۹) در زمینم با تو ساکن در محل
مى‏دوم بر چرخِ هفتم، چون زُحَل‏

همنشینت من نِیَم، سایه من است
برتر از اندیشه‏ها پایه من است‏

(۱۱) زآن‌که من زَ انْدیشه‏ها بگْذشته‏ام
خارجِ اندیشه پویان گشته‏ام‏

حاکم اندیشه‏ام، محکوم نى
زآن‌که بنّا حاکم آمد بر بِنا

(۱۳) جمله خَلْقان سُخْره اندیشه‏اند
زآن سبب خسته دل و غم پیشه‏اند

قاصدا خود را به اندیشه دهم
چون بخواهم از میانْشان برجهم

(۱۵) من چو مرغِ اوجم، اندیشه مگس
کى بُوَد بر من مگس را دسترس؟‏

قاصدا زیر آیم از اوج بلند
تا شکسته‌پایگان بر من تَنَند

(۱۷) چون ملالم گیرد از سُفلى‌صفات
برپَرَم همچون طُیُورُ الصّافّات‏

پَرِّ من رُسته است هم از ذاتِ خویش
برنچفسانم دو پر من با سریش‏

(مثنوی، د ۲/ ۳۵۶۴-۳۵۴۷)

توضیحات

بیت ۲: برکار: فعال. مشغول به کار

بیت ۳: عینای تنام … : «چشمان من می‌خوابند، ولی دلم از دیدن پروردگارِ مردمان نمی‌خوابد [و غافل نمی‌شود]». از حدیث نبوی «تَنامُ عَینایَ وَ لایَنامُ قَلبِى» گرفته شده است؛ یعنی «دو چشمِ من مى‏خوابند، ولی دلم نمى‏خوابد» (احادیث مثنوى، ص ۷۰ و ۱۰۲). مولوی، به خاطر وزن شعر، در شکل حدیث تصرف کرده و عبارت «عن ربّ الأنام» را هم بر آن افزوده است.

بیت ۴: فتح باب: این کلمه که در لغت به معنی «باز کردنِ در» است، در ستاره‌شناسی قدیم معنایی ویژه داشته است. به گفتۀ ابوریحان بیرونی «هر آن دو کوکب که خانه‏هاى ایشان به مقابلۀ یکدیگرند، چون میان ایشان اتصال بُوَد، او را فتح باب خوانند، اى گشادنِ در. پس اتصال قمر یا آفتاب به زحل فتح باب خوانند، دلیل باران و برف آرمیده بُوَد و اتصال زهره بر مریخ فتحِ بابِ باران و سیل و تگرگ و رعد و برق بُوَد و اتصال عطارد به مشترى فتح باب بادها (التفهیم، ص ۴۹۸ -۴۹۹). مولوی این اصطلاح را به معنی «باز کردن/ شدنِ دل به روی فیض‌ها و لطف‌های حق‌تعالی» به کار برده است.

بیت ۵: مر: کلمه‌ای است که پیش از مفعول مستقیم، یا پیش از کلمه‌ای که بعد از آن «را» باشد، می‌آید // ترکیبِ «کسی را چیزی بودن» به معنی «داشتنِ او آن چیز را» است؛ بنابراین مصراع نخست به این شکل بازنویسی می‌شود: دلم پنج حسِ دیگر دارد.
ــ را: در مصراع دوم برای فک اضافه است و با آن ترکیب اضافی «منظرِ حسِ دل» به صورت «حسِ دل را منظر» درآمده است. شکل مستقیم مصراع دوم چنین است: «منظرِ حسِ دل هر دو عالَم است»؛ یعنی حس دل می‌تواند هر دو جهان را ببیند.

بیت ۶: چاشتگاه: صبح (کنایه) روزِ روشن

بیت ۷: چو: مانندِ // مشغولی: مشغول بودن. فعالیت کردن // گشتن: شدن // فراغ: فراغتِ خاطر. آسودگی خاطر

بیت ۸: پای کسی در گِل بودن: (کنایه) گرفتار و وابسته بودنِ او // را: برای // گُل شدنِ گِل برای کسی: (کنایه) تبدیل شدن دنیا و وابستگی‌ها و گرفتاری‌های آن به شادی و آزادی و رُشد // مر تو را: برای تو // ماتم: عزا و سوگ // سور: جشن و شادی // دُهُل: (کنایه) جشن و شادی

بیت ۹: محل: جا. اینجا // چرخ: آسمان. فلک // زُحَل: کیوان که در ستاره‌شناسی قدیم در فلک هفتم قرار داشت و نماد «رفعت و بلندی» بود.

بیت ۱۰: پایه: جایگاه و مقام

بیت ۱۱: زآن‌که: به سبب آنکه. به خاطر اینکه // پویان گشتن: حرکت کردن و جولان دادن

بیت ۱۲: نی: نه // حاکم آمدن: غلبه کردن. چیره بودن // بِنا: ساختمان (به خاطر قافیه شدن با «نی» به شکل مُمال، یعنی «بِنی» تلفظ می‌شود).

بیت ۱۳: جمله: همه // خَلقان: مردم // سُخرۀ چیزی بودن: رام و مسخّرِ آن بودن، یا توسطِ او به بیگاری گرفته شدن // غم‌پیشه: غمگین و اندوهناک

بیت ۱۴: قاصدا: قاصداً. قصداً. عمداً // چون: هرگاه. هروقت // برجَستن: بیرون پریدن. خارج شدن

بیت ۱۵: مرغِ اوج: پرنده‌ای که در اوج آسمان پرواز می‌کند، مانند عقاب

بیت ۱۶: شکسته‌پایگان: نیازمندان. کسانی که در درجات پایین هستند // بر کسی تنیدن: ظاهراً یعنی «از او یاری گرفتن»

بیت ۱۷: سُفلی‌صفات: صفاتِ پَست (کنایه) اشتغالات و سرگرمی‌های حقیرِ دنیایی // برپریدن: پرواز کردن // همچون: مانند // طیور الصّافّات: پرندگانِ صف‌کشیده. این تعبیر از آیۀ ۱۹، از سورۀ ملک گرفته ده است: «أوَ لَمْ‌یَرَوا إِلَى اَلطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اَلرَّحْمنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ بَصِیرٌ». ترجمۀ آیه به قلم دکتر سیدجعفر شهیدی: «آیا نمى‏نگرند پرندگانى را که بر فرازشان پر گشوده و فراهم آورده‏اند. جز رحمن کسى آنان را نگاه نتواند داشت. همانا او به هر چیز بیناست».

بیت ۱۸: برچفساندن: چسباندن // سریش: سریشم. ماده‌ای چسبناک که از آن برای به هم پیوستن دو چیز استفاده می‌شود.

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *



رومل عاطف
عرض سلام و احترامات تقدیم تان استاد گرامی آرزو می کنم خوب خوش و سر حال باشید من رومل عاطف هستم از افغانستان و بی نهایت دوست دار سخن رانی ها شما هستم و ماشاالله فوق العاده است


محمد نقی بنی یعقوب
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرامی با بهترین و زیباترین آرزوها و موفقیت برای شما درک و فهم مثنوی و معنوی برای من بسیار سخت بود اما با سخنرانیهای شما این امر برایم آسان تر شده از شما سپاسگزارم