شرح غزل ۵۶۳ غزلیات شمس

مولانا
(۱) دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
(۲) در این بازارِ عطّاران مرو هر سو چو بیکاران
به دُکّانِ کسی بنشین که در دکان شکر دارد
(۳) ترازو گر نداری، پس تو را زو ره زند هر کس
یکی قلبی بیاراید، تو پنداری که زر دارد
(۴) تو را بر در نشاند او، به طرّاری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در؛ که آن خانه دو در دارد
(۵) به هر دیگی که می‌جوشد، میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که می‌جوشد، درون چیزی دگر دارد
(۶) نه هر کِلکی شکر دارد، نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گهر دارد
(۷) بنال ای بلبلِ دستان؛ ازیرا نالۀ مستان
میانِ صخره و خارا، اثر دارد، اثر دارد
(۸) بنه سر گر نمی‌گنجی؛ که اندر چشمه سوزن
اگر رشته نمی‌گنجد، از آن باشد که سر دارد
(۹) چراغ است این دلِ بیدار، به زیر دامنش می‌دار!
از این باد و هوا بگذر، هوایش شور و شر دارد
(۱۰) چو تو از باد بگذشتی، مُقیمِ چشمه‌ای گشتی
حریفِ همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد
(۱۱) چو آبت بر جگر باشد، درختِ سبز را مانی
که میوۀ نو دهد دایم درونِ دل سفر دارد
(کلیات شمس، چاپ فروزانفر، غزل ۵۶۳، چاپ هرمس ۵۰۴)

توضیحات
* بخش اعظم این غزل دربارۀ «مصاحبت» است. مولانا در این غزل می‌کوشد که ویژگی‌های همنشینِ شایسته را برای ما مشخص کند و از همنشینی با «ناجنسان» ما را بر حذر بدارد. به نظر او در این دنیا ابلیسانِ آدم‌رو بسیارند؛ کسانی که با زیرکی و نیرنگ ما را فریب می‌دهند و همۀ سرمایه‌های‌مان را به غارت می‌برند؛ بنابراین باید بی‌نهایت محتاط باشیم و خود را از چنین کسانی دور کنیم. همنشین حقیقی کسی است که وجود ما را گرم و شیرین و امیدوار و تازه می‌کند. نکتۀ دیگر آن است که برای بازشناختنِ همنشینِ حقیقی از مصاحبِ ناجنس، چاره‌ای نیست جز مدد گرفتن از «دل» که ترازوی ماست و با آن می‌توانیم عیار انسان‌ها را بسنجیم، اما برای آنکه این ترازو کارِ خود را به درستی انجام بدهد، باید آن را از «هوا و هوس» حفظ کنیم و مراقبِ سلامتِ آن باشیم.
بیت ۱: از دل خبر داشتن: آگاهی داشتن از عالَمِ جان. دل‌شناس بودن
بیت ۳: زو: زود. سریع // ره زدن: راه زدن. فریب دادن // قلب: طلای تقلّبی
بیت ۴: طرّاری: زرنگی و فریبکاری
بیت ۶: کِلک: نی // بحر: دریا
بیت ۷: ازیرا: زیراکه // خارا: سنگِ بسیار سخت
بیت ۸: سر نهادن: (کنایه) تسلیم شدن // گنجیدن: معنی این کلمه را نفهمیدم // چشمۀ سوزن: سوراخِ سوزن // رشته: نخ
بیت ۹: به زیر دامن داشتن: در زیر دامان قرار دادن (کنایه) حفظ و نگهداری کردن در برابر آفات // باد: (کنایه) غرور و تکبر // هوا: هوای نفس
بیت ۱۰: حریف: همنشین و همسخن // آب بر جگر داشتن: (کنایه) توانگر بودن. حالِ نیکو داشتن
بیت ۱۱: مانستن (ماندن): مانند بودن. شبیه بودن

غزل دلا نزد کسی بنشین با صدای دکتر عبدالکریم سروش

 

غزل دلا نزد کسی بنشین
با صدای شهرام ناظری
آهنگساز: رضا قاسمی
آلبوم: گلِ صد برگ
مأخذ: کانال آواز سنتی «در دامانِ دل».

* در این آهنگِ زیبا، در لا به لای غزل مولانا، سه بیت از غزل معروف حافظ هم خوانده می‌شود:
الا یا ایبها السّاقی! أدِر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها
به بوی نافه‌ای که‌آخر صبا زآن طرّه بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکبارانِ ساحلها؟

هم غزل مولانا و هم غزل حافظ در وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» (بحر هزج مثمّن) سروده شده‌اند.

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *



منیژه
عالی


په‌شیو
بسیار عالی


رویا
عالی بود،خیلی با حس بود


رضا
(۸) بنه سر گر نمی‌گنجی؛ که اندر چشمه سوزن اگر رشته نمی‌گنجد، از آن باشد که سر دارد برای توضیح این بیت مطلبی به نظرم رسید شاید مقرون به صواب باشد. الله اعلم گنجیدن = درآمدن چیزی در چیزی، عبور کردن چیزی از چیزی همانطور که اگر نخ دارای سر (گره) باشد از سوراخ سوزن عبور نمی کند [و باید آن گره را چید و از بین برد]، سر (فکر) هم مانع طی طریق است و باید آن را وانهاد.


علی
به نظر من: گنجیدن به معنای قرار گرفتن و نمی گنجی به معنای این که قرار نمی گیری و جا نمی شوی است. حذف زواید و اضافات، باعث گنجیدن و جا گرفتن و عبور از یک معبر تنگ است.


هومان خسروی
با سلام خدمت دوستان و همراهان همگام احتراما آنچه اینجانب تقدیم میدارد در محضر اساتید گرانقدر برگ سبزی ست تحفه درویش ، باشد که مهر تایید از بزرگان اهل معرفت نوازشی به مسکین دل بینوا بوده بر قدر آن بیفزاید و از تکرار مکررات خاطر مقامات و مخدرات مکدر نگردد . همانگونه که مستحضرید اشعار قدما سراسر حکمت و راهنما و راهگشا ست ، گنجینه ای ست که بر آن قیمت نهادن نتوان ، چنانکه این ابیات در تمامی ابعاد حیات آدمی ، اعم از مادی و معنوی ، صرف نظر از گرایشات اعتقادی و مذهبی افراد در حوزه های مختلف فرهنگی ، هنری ، علمی و علی الخصوص در مقوله اقتصاد ، از مبداء تا مقصد راهبر ، راهنما و راهگشاست ‌. با نگاهی اجمالی میتوان مراحل حرکت و چگونگی طی طریق را دریافت تا به مطلوب دست یافت ... و اما بطور اختصار و بجهت رعایت نصایح موجود به حفظ اندازه در گفتار بسنده میگردد به سر انگشت اشارت بسوی نشانه هایی که گره از عقده دلها و کارها میگشاید پس : اولین مرحله نگاه است به تشخیص تری یا خشکی بعبارتی ثمر یا بی ثمری که شرح و بسط آن نیازمند تفسیر است دومین آن عدم اجابت دعوت یا توجه به دعوی مدعی ست مگر آنکه ابزار شیرین کامی از دور هویدا و در اولین نشست یا جلسه شیرینی آن ثبت خاطره گشته و موجب امیدواری به ارتباط که نیمی از سرمایه است در بحث اقتصاد و سومین آن قدر است و حفظ اندازه در داده و گرفته زیرا که جهان بر اساس میزان خلق گشته و آفریدگار هستی برای همه چیز قدر و اندازه و به ازایی قرار داده و این بخش مهمترین بخش میانی از رعایت آداب و اصول همچنین مبانی در همه ابعاد زندگانی و حیات آدمی ست یعنی توجه به میزان و مراقبت و محافظت در اندازه و حدود و ثغور بیان . لذا گفتمان را بر این اساس به بیان یک از هزار رها نموده تا قدر آن حفظ و موجبات برانگیختگی اهلش به طلب گردد . خدایتان یار و یاریش مستدام باد هومان خسروی