قضاوت کردن
یکی از جملاتی که این روزها فراوان میشنویم، این است که “نباید درباره دیگران قضاوت کنیم”. برخی از افراد این توصیه را خیلی جدی میگیرند و اصولاً دربارۀ هیچ چیز و هیچ کس داوری نمیکنند و هر گونه نقد و نظری را از مقولۀ «قضاوت» به شمار میآورند و آن را نادرست میدانند. شخصی که دغدغۀ اخلاقی زیستن دارد، در اینجا خود را گرفتار تعارض و تناقض مییابد؛ چراکه از سویی اخلاقاً موظف است نقد کند و نظر بدهد و از سویی دیگر به او گفته میشود که قضاوت کردن درست نیست. خوب است درباره این موضوع کمی درنگ کنیم.
گویا توصیه به قضاوت نکردن، مانند چند توصیۀ دیگر، از جمله اموری است که در دنیای جدید بر آنها تأکید میشود و گذشتگان چندان به آنها توجه نداشتهاند؛ بنا بر این باید ریشۀ این توصیه را در دنیای جدید جستجو کرد. به نظر میرسد سبب تأکید بیش از حد بر قضاوت نکردن این است که در دنیای مدرن تأکید فراوانی بر کنشگریِ سیاسی و فعالیتِ اجتماعی میشد و البته مقتضای دموکراسی و عقلانیت هم این بود که همۀ افراد فعالانه نقد کنند، نظر بدهند و در امور جامعه مداخله کنند. این روحیۀ نقادی، با همۀ خوبیهایش، به تدریج شخص را فضول و ناراضی و مخالفخوان میکند و آرامش روانی او را از بین میبرد. شاید به همین دلیل باشد که روانشناسان و آموزگاران معنوی، در غرب، به شکلی افراطی، افراد را از هر گونه قضاوتگریی بازمیدارند. شاید این تأکید فراوان بر نهی کردنِ افراد از قضاوت کردن، پاسخی افراطی باشد به تأکید افراطیی که در دنیای مدرن بر کنشگریِ سیاسی و مداخلۀ فعالانه در امور جامعه میشد. کسانی که میدیدند اشخاص منتقد و فعال حقوق خود را استیفا میکنند، ولی آرامش خویش را از دست میدهند، برای حل این مشکل، کوشیدند انسان را از هر گونه قضاوتی منع کنند؛ ازاین روست که در این روزها «قضاوت نکردن» به یک فضیلت معنوی تبدیل شده است.
اما باید توجه داشت که ما انسانها از قضاوت کردن گریز و گزیری نداریم. حقیقتاً نمیشود در برابر ظلمها، آزارها و خطاهای دیگران ساکت بود و همه را نادیده گرفت. وظیفۀ ما آن نیست که اصلاً قضاوت نکنیم، بلکه وظیفه و حق ما این است که قضاوت کردنمان واقعبینانه، اصلاحگرانه، خیرخواهانه و مستدل باشد. چنین قضاوتی نه تنها بد نیست بلکه نشانۀ فعال و کنشگر بودن است و سبب اصلاحِ اوضاع فرد و جامعه میشود. قضاوت کردنی که اخلاقاً روا نیست و سلامت روانی فرد را به خطر میاندازد، این است که شخص مدام نق بزند، شکایت کند و بر اساس تعصب و جزماندیشی و بیمدارایی، یکسره بر خطاها و نقاط ضعف دیگران متمرکز شود. چنین قضاوت کردنی نه تنها برای اصلاح فرد و جامعه سودی ندارد، بلکه آرامش و سلامت شخص قضاوتکننده را هم به خطر میاندازد.
باری درست آن است که ما دلسوزانه و خیرخواهانه، و به شکلی متعادل و معقول نظر بدهیم و نقد و قضاوت کنیم، اما از فضولی کردن و سر کشیدن در زندگی دیگران، پیشداوری کردن و نق زدن پرهیز کنیم. قضاوت نکردن اگر شخص را به موجودی منفعل و خنثی و بیتفاوت تبدیل کند، البته نادرست و نامعقول است.