نکته ای درباره شانس

بسیاری بر این باورند که موفقیت به شانس بستگی دارد. به نظر آنها افراد بدشانس هر کاری هم که انجام دهند، شکست می‌خورند و افراد خوش‌شانس، با کمترین تلاشی به موفقیت دست می‌یابند.

این طرز فکر واقع‌بینانه نیست و آسیب‌های زیادی را به زندگی انسان وارد می‌کند. درست این است که هر کسی، در طول زندگی خود، با تعدادی فرصت خوب و تعدادی فرصت بد روبه‌رو می‌شود و این فرصت‌ها معمولاً به طور یکسان در اختیار همگان قرار می‌گیرند. در حقیقت واکنش‌های ما به این فرصت‌های خوب یا بد است که باعث نیک‌بختی یا بدبختی ما می‌شوند. هیچ کس به صرف حوادث خوبی که در زندگی برای او پیش آمده، خوش‌بخت نشده و کسی هم صرفاً به خاطر حوادث بد زندگی خود، طعم بدبختی را نچشیده است. این برخورد ما با مسائل تصادفی است که تعیین‌کنندۀ خوش‌بختی یا بدبختی ماست.

فراوان بوده‌اند افرادی که در خانواده‌های بسیار ثروتمند و فرهیخته به دنیا آمده و بالیده‌اند. تمام شرایط برای رشد و پیشرفت آنها فراهم بوده است، اما آنها نه تنها از این امکانات بهره‌ای نبرده‌اند، بلکه همین امکانات را به ابزار تباهی خود تبدیل کرده‌اند. بسیاری از افراد را می‌بینیم که زیباییِ خداداشان انواع گرفتاری‌ها را برایشان درست می‌کند و آنها توانایی بهره گرفتن از این موهیت عظیم را ندارند. کم نیستند کسانی که به شکلی کاملاً اتفاقی به ازدواجی بسیار عالی دست می‌یابند، اما نمی‌توانند از این فرصت عالی استفاده کنند و بعد از مدتی زندگی بسیار بدی پیدا می‌کنند.

به همین منوال هستند کسانی که به شکلی اتفاقی کنار یک دانشمند بزرگ، یا یک مدیر توان‌مند قرار می‌گیرند و می‌توانند با استفاده از این رابطه، در زمان کوتاهی به پیشرفت‌های بزرگی برسند، اما آنها از این فرصت استفاده نمی‌کنند؛ بنابراین ما باید بسیار بیشتر از آن که به دنبال فرصت‌های عالی و حوادث درخشان باشیم، شیوۀ برخورد با آن فرصت‌ها را بیاموزیم. کسی که تواناییِ بهره‌گیری از فرصت‌ها را ندارد، حتی اگر در بهترین وضعیت ممکن قرار بگیرد، به زودی به همان حالت ناخوشایند قبلی برمی‌گردد.

به نظر می‌رسد خوش‌شانسی تا حد زیادی آموختنی و اکتسابی است و فرمول ویژه‌ای دارد. همان گونه که استاد دارن هاردی می‌گوید، فرمول کامل خوش‌شانسی از چهار عنصر ساخته شده است: آمادگی، نگرش، فرصت و اقدام (اثر مرکب، ترجمۀ لطیف احمدپور و میلاد حیدری، ص ۷۱). از این چهار عنصر، سه عنصر آموختنی و اکتسابی هستند و فقط عنصر سوم، یعنی فرصت است که از اختیار ما بیرون است.

منظور از نگرش این است که ما طرز فکر درستی برای روبه‌رو شدن با مسائل داشته باشیم. ما باید واقع‌بینانه سهم خود در پدید آمدن مسائل را بپذیریم و قبول کنیم که می‌توانیم در فرایند نیک‌بختی خود نقش داشته باشیم. ما باید در جستجوی رشد و پیشرفت باشیم و به خود اعتماد داشته باشیم. ما باید بر این باور باشیم که توانایی لازم برای ساختن زندگی خود را داریم. به قول استاد دارن هاردی: «شما نمی‌توانید چیزی را که دنبالش نیستید، ببینید و نمی‌توانید در جستجوی چیزی باشید که به آن اعتقادی ندارید» (اثر مرکب، ص ۷۳).

منظور از آمادگی این است که شخص در طول زمان، به مرور خود را دانا و توانا کند، مهارت‌های لازم را بیاموزد، نیروی ارادۀ خود را بپرورد و از هر حیث آماده باشد که اگر اتفاق خوبی در زندگی او افتاد، به بهترین وجه از آن استفاده کند. تصمیمی که شخص برای مواجهه با یک اتفاق خوب می‌گیرد، در یک لحظه انجام می‌شود، اما برای این که شخص بتواند در آن لحظۀ خاص، بهترین تصمیم را بگیرد، باید سال‌ها روی خود کار کرده باشد. اگر خواهان خوش‌بختی هستیم، باید از سال‌ها قبل، با پرورش فضیلت‌هایی مانند دانایی، توانایی، قدرت تصمیم‌گیری، قدرت اراده، مسئولیت‌پذیری، وظیفه‌شناسی، خوش‌خویی و نظایر آنها خود را آماده کنیم که از حوادث خوبی که بی ارادۀ ما در زندگی‌مان پدید می‌آیند، بهره بگیریم.

منظور از فرصت، اتفاق‌ها و حوادثی هستند که به طور شانسی و تصادفی در زندگی ما پیش می‌آیند. این عنصر در فرمول خوش‌شانسی، به طور کامل از اختیار ما بیرون است. برنده شدن در یک لاتاری، آشنایی با یک دانشمند بزرگ یا یک مدیر درجه اول، پیدا کردن گنج، پیدا کردن یک شغل عالی و نظایر آنها از این قبیل فرصت‌ها هستند.

منظور از اقدام این است که از حادثه‌ای که به طور اتفاقی در زندگی ما پیش آمده است، به خوبی استفاده کنیم؛ مثلاً اگر به شکل تصادفی، در متن یک رابطه‌ی خوب قرار گرفته‌ایم، قدر رابطه را بدانیم و برای حفظ و رشد آن تلاش کنیم. وظایف خود در قبال طرف مقابل را به خوبی انجام دهیم و با خودخواهی‌ و غرور خود رابطه را تباه نکنیم.

هر کسی در طول زندگی خود، حتماً با موقعیت‌های خوب زیادی روبه‌رو می‌شود. این هنر اوست که از این موقعیت‌ها استفاده کند، یا این‌که آنها را نادیده بگیرد و یا این که از آنها به زیان خود استفاده کند. بسیاری از افراد با غرور، خودخواهی، سهل‌انگاری، شتاب‌زدگی، بی‌نظمی، وظیفه‌ناشناسی، ناسپاسی و امثال آنها، هر فرصتی را به یک تهدید و هر موفقیتی را به شکست تبدیل می‌کنند:

اى بسا دولت که آید گاه گاه
پیشِ بى‏دولت، بگردد او ز راه
اى بسا معشوق که آید ناشناخت
پیش بدبختى، نداند عشق باخت
(مثنوی، د ۳/ ۲۷۶۲ – ۲۷۶۱)

فراوان‌اند کسانی که مهارت‌های ارتباطی را بلد نیستند و حتی زمانی که در متن بهترین روابط قرار می‌گیرند، رابطه را به بن‌بست می‌کشانند. کسی که توانایی عشق‌ورزی را در خود ایجاد نکرده باشد، کنار بهترین معشوق دنیا هم قرار بگیرد، نمی‌تواند از وجود او طرفی بربندد:

آفتى نبوَد بتر از ناشناخت
تو برِ یار و ندانى عشق باخت
این چنین نخلى که لطفِ یارِ ماست
چون که ما دزدیم، نخلش دارِ ماست
این چنین مشکین که زلفِ میرِ ماست
چون که بى‏عقلیم، این زنجیرِ ماست‏
(مثنوی، د ۳/ ۳۷۸۳ – ۳۷۸۱)

درمورد موقعیت‌های دشوار زندگی نیز چنین است. در زندگی هر کسی خواه‌ناخواه تعدادی موقعیت بد وجود دارد؛ مانند بیماری، شکست مالی، شکست عاطفی، شکست سیاسی، از دست دادن عزیزان و نظایر آنها. این حوادث ناگوار مانند همان کارت‌های بدِ بازی هستند. کسی که آگاه و توانا باشد، با این کارت‌های بد هم خوب بازی می‌کند و شخص ناآگاه به سبب این کارت‌ها به کلی می‌بازد. در این دنیا کسانی هستند که از شکست پیروزی می‌سازند و البته کسانی هم پیدا می‌شوند که پیروزی را به شکست تبدیل می‌کنند:

گرچه هست این دَم برِ تو نیم شب
نزدِ من نزدیک شد صبحِ طَرَب‏
هر شکستى پیشِ من پیروز شد
جمله شب ها پیشِ چشمم روز شد
پیشِ تو خون است آبِ رودِ نیل
نزدِ من خون نیست، آب است، اى نَبیل!‏
(مثنوی، د ۶/ ۸۵۵ – ۸۵۳)

لازم است که یک بار دیگر بر سخن اصلی این نوشته، تأکید کنیم؛ ما بسیار بیشتر از آن که به دنبال فرصت‌های خوب هستیم، باید شیوه‌ی برخورد خود با فرصت‌های خوب را بیاموزیم و بسیار بیشتر از آن که در پی پرهیز از فرصت‌های بدیم، باید نحوه‌ی مدیریت کردن چنین فرصت‌هایی را یاد بگیریم؛ زیراکه حوادث خوب و بد، به خودی خود، نه ما را نیک‌بخت می‌کنند نه نگون‌بخت. به نظر می‌رسد این شیوه‌ی برخورد ما با فرصت‌های خوب و بد است که سرنوشت ما را تعیین می‌کند.

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *