بهترین شیوۀ برخورد با یک احمق
به نظر میرسد که هیچ قانونِ مطلقی در عرصۀ روابطِ انسانی وجود ندارد و نمیتوان همۀ روابط را با یک چوب راند. همین پیچیدگیِ روابط انسانی باعثِ دشواریِ تشخیص میشود و آن را از حالتِ مکانیکی بودن خارج میکند. یک ارتباطگرِ ماهر کسی است که در هر موردِ خاص تصمیمی ویژه بگیرد و در هر موقعیتی، با توجه به ویژگیهای شخصیتی طرفِ مقابل، درستترین واکنشِ ممکن را برگزیند.
اکنون نکته این است که بهترین واکنش در برابر یک «احمق» چیست؟ همینجا باید بگویم که کلمۀ «ابله» در این موردِ خاص شامل هیچگونه ارزشداوریی نیست و صرفاً جنبۀ توصیفی دارد. منظور از «ابله» کسی است که دارای چنین ویژگیهایی باشد:
۱) در گفتگو به هیچ مبنای عقلانیی پایبند نیست و برای دفاع از نظرِ خود، از دروغ گفتن، اطلاعات غلط دادن و مغالعه کردن ابایی ندارد و درست به همین جهت قانع کردنِ او در بحث غیرممکن است.
۲) از جر و بحث لذت میبرد؛ زیراکه که جر و بحث فرصتی برای فضلفروشی و خودنمایی در اختیار او قرار میدهد. برای او «حقیقتجویی» و «حقیقتگویی» که دو رُکنِ رکینِ هر گفتگویِ سازندهای هستند، اصلاً مطرح نیستند؛ به همین سبب به راحتی موضعِ خود را عوض میکند و بسته به موضعِ طرفِ مقابلِ خود، از درِ مخالفت درمیآید. به نظر میرسد که صرفِ مخالفخوانی حسِ خوشایندی در او ایجاد میکند.
۳) باورها و نظراتِ طرفِ مقابل برای او مهم نیست و در عمل به چیزی به نامِ احترام گذاشتن به عقاید دیگران التزام ندارد. این ویژگی تا حد زیادی ناشی از نوعی خودشیفتگی است و باعث میشود نیروی همدلیِ شخص از بین برود و به هیچ روی نتواند وضعیت و موقعیتِ دیگران را آنگونه که هست، درک کند.
۴) به هیچ روی به اشتباهِ خود اعتراف نمیکند و اصولاً خود را کامل، معصوم و خطاناپذیر میپندارد. روشن است که چنین کسی به شدت اهلِ فرافکنی است و همواره آماده است مسئولیتِ خطا و شکست را متوجهِ دیگران سازد و خود را تبرئه کند. به هیچ وجه نمیتوان به چنین کسی اثبات کرد که اشتباه میکند؛ درست به همین دلیل است که چنین کسی هیچگاه حاضر نمیشود از یک مشاور، یا استادِ آگاهِ مشفق یاری بگیرد.
این فهرست باز است و میتوان مواردِ دیگری را بر آن افزود، ولی برای منظور ما همین مقدار کفایت میکند. کسی که دارای چنین ویژگیهایی باشد، او را «ابله» مینامیم، خواه بیسواد و کمهوش باشد، خواه درسخوانده و باهوش. ممکن است کسی به عالیترین درجاتِ علمی رسیده باشد، ولی با این معیارها، یک ابلهِ تمامعیار باشد؛ بنابراین بلاهت ربطی به هوش و تحصیلات ندارد. اکنون پرسش این است: با چنین کسی باید چگونه برخورد کرد؟ در پاسخ به این پرسش میتوان چند راهِ حل را پیشنهاد کرد:
۱) جدال و مبارزه: به نظر میرسد که این راه سودی ندارد؛ زیراکه آدمی را تا پایینترین سطوح اخلاقی تنزل میدهد، او را به سفسطه، دروغگویی، لجبازی و ستیزهجویی میکشاند و مقدار زیادی از وقت و انرژیِ او را تلف میکند. جدال کردن با کسی که به هیچ مبنایی پایبند نیست، نتیجهای جز تا سطحِ او سقوط کردن در پی ندارد و هیچ انسانِ فرهیختهای اجازۀ چنین رفتاری را به خود نمیدهد.
۲) نرمی و مدارا: اگر میزان حماقتِ طرفِ مقابل کم باشد، میتوان با نرمی و مدارا او را تحمل کرد و رابطه را با تلاش و کوشش فراوان ادامه داد و آسیبهای آن را تحمل کرد. این راه حل به ویژه در جایی مناسب است که آن شخصِ ابله، از بدِ حادثه، یکی از نزدیکانِ درجه اولِ انسان باشد.
۳) خاموشی: خاموشی راهِ حلی است که خِرَدِ جمعیِ گذشتگان آن را به عنوان بهترین راهِ حل ممکن در برابرِ یک انسان ابله یافته و در قالب ضربالمثلِ مشهورِ «جوابِ ابلهان خاموشی» است، بیان کرده است. به نظر میرسد در بسیاری از موارد، در برابر یک ابله، بهترین کار همین است که سکوت پیشه کنیم و اجازه بدهیم او هرچه میخواهد بگوید، بیآنکه پاسخی به او بدهیم.
۴) فرار کردن: اگر ریشههای بلاهت در طرف مقابل بسیار استوار باشد، بهترین راهِ حل فرار کردن است. جایی که مدارا و خاموشی هم، در مواجهه با یک شخص، راه به جایی نمیبرند، ظاهراً گزیر و گریزی از گریختن نیست. به نظر میرسد برای پرهیز از آلوده شدن به رذائلِ یک احمق، بهترین راهِ رویارویی با او «مدارا» و «خاموشی» است و اگر اینها پاسخ نداد، از او «گریختن».