درد طلب (۱)
“درد” یکی از مهمترین واژه های کلیدی در منظومه فکری عطار است. به نظر پیر فرزانه نیشابور همه پیشرفت های معنوی انسان به دردمند بودن او بستگی دارد. دردِ طلب به منزله “پیر” سالک است و مانند راهنمایی راستین راه را به او نشان میدهد (مصیبت نامه، ص ۳۶۴).
بنا بر تلقی عطار از خدا و سلوک معنوی، وصالی در کار نیست؛ بنابراین سالک همیشه در راه است و به هر مقام والایی برسد، میداند که مقامات بالاتر هم وجود دارد و توقف در هر مرحله ای باعث سقوط و رکود میشود؛ لدا سالک در تمام عمر خود، بیقرار و بیتاب است و پیوسته میجوشد و میخروشد و میکوشد و پیش میرود و سر به هیچ مقامی فرو نمیآورد. طبق این نگاه، سلوک معنوی هیچگاه پایان نمیپذیرد؛ ازاین رو درد طلب نیز هرگز تمامی نمیپذیرد. این درد همراه و همزاد همیشگی سالک است و پایان یافتنِ آن به منزله مرگ معنوی سالک است (منطق الطیر، ص ۳۸۴ و مصیبت نامه، ص ۲۴۷). البته بیقراریِ ناشی از درد طلب نه تنها آزاردهنده و تلخ نیست، بلکه بس شیرین و دلپذیر و معنابخش است. به همین سبب است که عطار پیوسته از خدا میخواهد که درد بر درد او بیفزاید و از این “رنجِ خوش” به او عطا کند:
ای جهانی درد همراهم ز تو
درد دیگر وام میخواهم ز تو
رنجبُردِ کوی تو رنجی خوش است
درد تو در قعر جان گنجی خوش است
(مصیبت نامه، ص ۱۲۹ و نیز منطق الطیر، ص ۲۴۰)
درد نه تنها نقطه عزیمت در سلوک عرفانی و مایه اصلی همه پیشرفتهای معنوی است، بلکه معیار انسانیت هم به شمار میرود. درست همین درد است که باعث برتری انسان بر فرشتگان میشود. فرشتگان، به سبب فقدان درد، در مقام معلوم خویش متوقف میشوند، اما انسان، به برکت همین درد است که بدون توقف پیش میتازد و هر دم افقهای تازه ای را کشف میکند. گذشته از اینها درد مایه کمال عشق نیز هست. اگرچه عشق مغز کاینات است، ولی جوهر عشق نیز درد است و بدون آن، عشق به کمال مطلوب نمیرسد (منطق الطیر، ص ۲۸۵).
درد از نظر عطار، عین “درمان” است و بدون این درد والا، انسان از دردهای فرودین و پست رهایی نمییابد. به دیگر سخن، دردِ طلب درمانِ دردِ نفس است:
من که درد عشق در جان من است
وی عجب این درد درمان من است
(مصیبت نامه، ص ۲۴۷)
دردی که عطار این همه آن را میستاید، چیزی نیست جز “دردِ خدا”؛ آری درد خدا. آنگاه که شخص دریابد دردِ بی خدایی چه درد هولناکی است و آنگاه که از دوری خود از حضرت حق آگاه شود، سراپای وجود او به درد تبدیل میشود و هیچ چیز او را آرام نمیکند. به قول ابوالحسن خرقانی: “آن کس که تشنه خدا بُوَد، اگر هر چه خدا آفریده است، به وی دهی، سیر نشود” (تذکره الاولیاء، ص ۷۰۵) و عطار میگوید:
ذرّه ای دردِ خدا در دل تو را
بهتر از هر دو جهان حاصل تو را
(مصیبت نامه، ص ۱۲۹)