سنخ‌شناسی انسان از منظر فروید؛ سه نوع اضطراب

سنخ‌شناسی انسان از منظر فروید؛ سه نوع اضطراب
استاد مصطفی ملکیان
فروید می‌گفت: اضطراب و تشویش (یا به تعبیر من، بی‌قراری و ناآرامی) در میان انسان‌ها شایع است و تقریباً هیچ انسانی خالی از آن نیست. فروید اضطراب را به سه دسته تقسیم می‌کرد و بر این باور بود که روانشناسی هر انسانی یکی از این سه را بر دو تای دیگر غلبه می‌دهد. به تعبیر دیگر، یکی از راه‌ها برای طبقه‌بندی انسان‌ها، به لحاظ ساختار روانی، این است که ببینیم کدام اضطراب در آنها غلبه دارد (صحبت از “غلبه” می‌کنیم؛ چون به نظر فروید همۀ انسان‌ها دستخوش هر سه اضطراب هستند) و بنابراین شخصیت و منش متفاوتی پدید می‌آورد.
اضطراب به حالتی اطلاق می‌شود که انسان نتواند با چیزی کنار بیاید و آن را بپذیرد. فروید می‌گفت انسان‌ها نسبت به سه چیز اضطراب دارند:
۱⃣ یکی نسبت به واقعیت‌ها: کسانی هستند که واقعیت‌ها بی‌قرارشان می‌کند، مثل کسانی که نمی‌توانند با واقعیت پیری، بیماری، فقر، بهرۀ هوشی پایین و… کنار بیایند. فروید اضطراب نسبت به واقعیت را “ترس” می‌نامید.
۲⃣ اضطراب دوم، اضطراب اجتماعی است، یعنی انسان نمی‌تواند با انسان‌های دیگر کنار بیاید و همیشه دل‌نگران این است که دیگران چه تصوری از او دارند و مبادا از او ناراحت شوند و خلاصه حضور دیگری برای او ناآرام‌کننده است. به تعبیر سارتر، حضور دیگری دوزخ است. فروید این اضطراب را “شرم” می‌نامید.
۳⃣ اضطراب نوع سوم مربوط به وقتی است که انسان از خودش مشوّش است و با خودش نمی‌تواند کنار بیاید و به تعبیر آن شاعر، خودش برای خودش مسأله شده است. به تعبیر دیگر، ملامتگر درونی انسان بیش از حد بیدار است و چکشی شده است بر سرش و علی‌رغم اینکه طرف مقابل او را بخشیده است، او خودش خود را نمی‌بخشد. فروید این اضطراب را “احساس گناه” می‌نامید (البته گناه در اینجا فقط معنای دینی و مذهبی ندارد و به معنی هرگونه خطائی است).
ادبیات خیلی وسیع و جذابی حول این رای فروید و شارحانش شکل گرفته است که مجال پرداختن به آن نیست.
🌂منبع : جلسه ۳۴ روانشناسی اخلاق
کانال استاد مصطفی ملکیان

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *