شادی و شادینما
جهانی که در آن به سر میبریم، سرای آمیختگی و پندار است؛ یعنی در این جهان اولاً امور آنگونه که واقعاً هستند، دیده نمیشوند و هر بودی دارای نمودهایی است، ثانیاً در کنار هر جنس اصیلی معمولاً تعدادی جنس تقلبی و بدلی وجود دارد و ثالثاً پدیدۀ خالص و ناب کمتر یافت میشود و غالباً هر پدیدهای با دیگر پدیدهها درمیآمیزد و سره با ناسره همراه است؛ برای نمونه، در جهان واقعی، «زرِ ناب» کمتر پیدا میشود و همواره تعداد زیادی «زرِ ناسره»، «زرِ بدلی» و «زرنما» در جهان وجود دارد.
بنابراین یکی از ویژگیهای جهانِ ما وجود «بدل و نمود و تقلّب» در آن است و البته این مسأله دلایل مهمی دارد؛ دلیل نخست اینکه وجودِ نمودها و بدلها و تقلبها فرصتی برای ظهور اختیار و نیروی تشخیص انسان فراهم میآورند. اگر همه چیز در این جهان خالص و بیعیب بود و چنانچه همه چیز سراپا ناخالصی و عیب بود، طبعاً فرصتی برای متمایز شدن دانایان از نادانان پدید نمیآمد. به دیگر سخن، اگر کالای تقلبی و بدلی در بازارها وجود نداشت، بازرگانانِ باتجربۀ کارکشتۀ دانا از تاجرنمایانِ نادانِ بیتجربه متمایز نمیشدند:
گر نه معیوبات باشد در جهان
تاجران باشند جمله ابلهان
پس بُوَد کالاشناسى سخت سهل
چون که عیبى نیست چه نااهل و اهل؟
ور همه عیب است، دانش سود نیست
چون همه چوب است، اینجا عود نیست
(مثنوی، د ۲/ ۲۹۴۱ – ۲۹۳۹)
و دلیل دیگر اینکه جنس بدلی و تقلبی دلیلی است بر وجودِ جنسِ اصیل و خالص و واقعی؛ چراکه ارزش و اعتبارِ کالاهای تقلبی به خاطرِ کالاهای ناب و اصیل است. همانگونه که دروغ از راست فروغ میگیرد و مردم دروغ را به خیال آنکه راست است، قبول میکنند، کالای تقلبی و بدلی را هم به سودای آنکه اصیل و واقعی است، میخرند:
زآنکه بىحق باطلى نآید پدید
قلب را ابله به بوى زر خرید
گر نبودى در جهان نقدى روان
قلبها را خرج کردن کى توان؟
تا نباشد راست، کى باشد دروغ؟
آن دروغ از راست مىگیرد فروغ
بر امید راست کژ را مىخرند
زهر در قندى رود، آنگه خورند
گر نباشد گندمِ محبوبنوش
چه بَرَد گندمنماى جوفروش؟
(همان، د ۲/ ۲۹۳۲ – ۲۹۲۸)
گفتنی است که این موضوع به پدیدههای مادی اختصاصی ندارد و در پدیدههای معنوی و باطنی هم «بدل و نمود و تقلب» وجود دارد؛ برای نمونه «منِ واقعی» داریم و «منهای دروغین»، «ایمان واقعی» داریم و «ایمانهای بدلی و تقلبی و نمایشی» و … . به همین منوال «شادی واقعی و ناب و اصیل» داریم و «شادیهای بدلی و تقلبی و پنداری» و همین باعث دشواری کار میشود.
همانگونه که میدانیم، همۀ انسانها واقعاً طالبِ خوشی و خواهانِ لذتاند و چنانچه شادیِ اصیل و واقعی و ناب به راحتی قابل شناسایی و در دسترس بود، طبعاً همۀ انسانها به آسانی در پیِ آن میرفتند و آن را به دست میآوردند، ولی در عالم واقع اینگونه نیست؛ اولاً تعداد شادیهای بدلی به مراتب بیش از شادیهای واقعی و اصیل است و ثانیاً شادینماهایی داریم که به راحتی با شادیِ اصیل اشتباه گرفته میشوند؛ ازاینروست که طالبان شادی غالباً از جستجوی شادی ناکام و دست خالی بازمیگردند و به امید شادیِ حقیقی از میان شادیهای دروغین سر برمیآورند؛ به همین سبب است که مولانا در بیت تأملبرانگیزِ زیر میگوید: همۀ انسانها خواهانِ خوشی هستند، ولی نیروی تشخیصِ «خوشِ تزویر» را ندارند و همین باعث میشود که سرانجام غمگین و اندوهناک شوند. منظور مولانا از «خوشِ تزویر» همان «شادیهای بدلی و تقلبی و شادینماها» است:
جملۀ عالم طلبکارِ خوشاند
وز خوشِ تزویر اندر آتشاند
(همان، د ۲/ بیت ۷۴۳)