نمادها و استعارهها و تشبیهاتی که مولانا برای «نفس اماره» به کار برده است
مولوی به مناسبت های مختلف و از جهات گوناگون، نفس را به چیزهای فراوانی تشبیه کرده است، یا چیزهای گوناگونی را به عنوان نماد یا استعاره برای نفس آورده و با استفاده از هریک از آنها به ویژگی/ ویژگیهایی از نفس اشاره کرده است. برخی از اینها عبارتند از:
مور: نفس در ابتدا مانند موری کوچک است، ولی اگر مراقبِ آن نباشیم، کمکم به ماری خطرناک تبدیل میشود (د ۲/ ۳۴۷۱ به بعد).
اژدها: همانگونه که اژدها (مار) با دیدنِ زمرد کور میشود، نفس نیز با «زمردِ وجودِ شیخ» نابینا میشود و نیروی خود را از دست میدهد (د ۳/ ۲۵۴۸).
اژدهای یخزده: مارگیری اژدهای یخزدهای را برای نمایش آورد و اژدها کمکم گرم شد و نیرو یافت و آن مرد را کشت و آسیبهای زیادی به بار آورد. نفس نیز در حالت عادی خاموش است، اما اگر ابزارها و موقعیتهای لازم را در اختیار داشته باشد، سر به طغیان برمیدارد (د ۳/ ۹۷۵ به بعد).
فرعون: نفس مانند فرعون است و اگر شرایط مناسب در اختیارش قرار گیرد، سر به طغیان برمیبردارد و ادعای خدایی میکند و به استثمارِ انسانها میپردازد (د ۳/ ۱۰۵۴ به بعد)
خر: نفس احمق است و به صورت خر تجسم مییابد (د ۵/ ۱۳۹۲ به بعد).
سگ: اگر به سگ خیلی توجه کنی، سرکشی میکند، ولی اگر سگ را گرسنه نگه داری و تربیتش کنی، از تو اطاعت میکند. نفس نیز چنین است (د ۱/ ۲۸۷۶ به بعد). نفس مانند سگ هم پلید است و هم خوی درندگی دارد. باید سگ نفس را رام کرد، تا خطرها و زیانهای آن از بین برود و سودمند و مفید شود (د ۳/ ۲۵۴۷).
آهن و سنگ: نفس مانندِ آهن و سنگ است؛ همانگونه که از برخورد سنگ و آهن، آتش پدید میآید، نفس نیز برای خود شرارههایی دارد مانند بُتهای بیرونی؛ یعنی منشأ بتپرستی نفس است (د ۱/ ۷۷۲).
چشمه سیاهآبه: نفس مانند چشمه سیاهآبه (آبِ آمیخته با گل و لای و لجن) است که کوزه سیاهآبه «بُت» از آن مایه گرفته است؛ یعنی منشأ و ریشه همه ظلمها، خطاها و جنایتهای آدمی نفس اوست (د ۱/ ۷۷۵).
پشه: نفس در ابتدا مانند پشهای کوچک است، ولی اگر مراقبِ آن نباشیم، کمکم به صَقری (شاهینی) خطرناک تبدیل میشود (د ۳/ ۱۰۵۷).
کِرْم: نفس در ابتدا مانند کِرمی کوچک است، ولی اگر مراقب آن نباشیم، کمکم به اژدهایی مردمخوار تبدیل میشود (د ۳/ ۱۰۵۷).
گرگ: نفس، مانند گرگ، بسیار درندهخوست و همواره در پیِ گزند رساندن به دیگران است (د ۲/ ۱۴۰۶ به بعد).
گاو: مردی طالبِ رزقی فراوان و بدون رنج بود و خداوند گاوی را برای او فرستاد. او گاو را کُشت و بر اثر حوادثی عجیب، به رزقی بسیار فراوان دست یافت. در پایان این داستان، مولانا میگوید که نفس مانند گاو است و کسی که خواهانِ روزیِ فراوان است، باید گاوِ نفس را بکشد (د ۳/ ۲۵۱۰).
سوسمار(مارمولک): همانگونه که سوسمار در کوه، سوراخهای متعددی دارد و هر لحظه از یکی از آنها بیرون میآید و حمله میکند و همیشه راه فرار دارد، نفس نیز بسیار حیلهگر است و هر لحظه به نوعی انسان را میفریبد و راههای زیادی برای گریختن در اختیار دارد (د ۳/ ۴۰۵۴ به بعد).
جوجه تیغی (قُنفُذ): جوجهتیغی در زمان مناسب سر خود را بیرون میآورد و حمله میکند و در زمان خطر، سر خود را به درون تنش فرومیبرد و پنهان میشود. نفس نیز چنین است (د ۳/ ۴۰۵۹ به بعد).
دوزخ: دوزخ هفت در دارد، نفس نیز راههای فراوانی برای فریب و حیله دارد (د ۱/ ۷۷۹ به بعد)، دوزخ هرچه را در آن بریزند، فرومیبرد و سیر نمیشود، نفس نیز سیریناپذیر است و هیچگاه قانع نمیشود (د ۱/ ۱۳۷۷ به بعد).
کوه قاف: کوه قاف، طبق اساطیر، بلندترین کوه دنیاست و کندن آن بسیار دشوار است. نفس نیز چنین است و مهار کردن آن بسیار دشوار است و زمان بسیار زیادی میبرد (د ۱/ ۱۳۸۸).
زاغ: زاغی معلم قابیل شد و گور کندن و دفن کردن جنازه هابیل را به او آموخت. نفس نیز مانند زاغی است که اگر معلم آدمی شود، او را به سوی گورستان میکشاند و غمگین و دلمردهاش میسازد (د ۴/ ۱۳۱۱ به بعد).
خرگوش: خرگوش، با نقشهای ماهرانه، خرگوش را به چاه افکند و خود به جست و خیز و بازی پرداخت. آنها که اهل چون و چرا و استدلالاند، مانند آن شیرِ زندانی هستند و نفسِ خرگوشصفتِ آنها از این فرصت استفاده میکند و به خواستههای خود میرسد (د ۱/ ۱۳۵۱ به بعد).
خزان (پاییز): باد پاییزی گیاهان را پژمرده میکند؛ نفس نیز چنین است و سبب افسردگی و پژمردگیِ انسان میشود (د ۱/ ۲۰۵۱).
مادر بدکاره: مردی مادرِ خود را کشت و در جواب معترضان گفت: مادر من باعث میشد که هر روز با کسی جنگ کنم. من مادرم را کشتم و از همۀ جنگها رهایی یافتم. نفس نیز چنین است و ما هر روز، به سبب نفس، با کسی از درِ ستیز درمیآییم. باید نفس را مهار کنیم، تا از همۀ جنگها رهایی یابیم (د ۲/ ۷۷۶ به بعد).
سوفسطایی: نفس مانند سوفسطاییان است و با دلیل و برهان نمیتوان آن را خاموش کرد. نفس هر دم با مهارت تمام، بهانه و دلیلی مییابد و جدل و مغالطه میکند (د ۳/ ۳۵۰۰).
جادوگر: جادوگر در چشمان مردم تصرف میکند و واقعیات جهان را در نظر آنها دگرگون میکند. نفس نیز واقعیتهای هستی را در نظر شخص دگرگون میکند (د ۳/ ۴۰۷۰ به بعد)