پندنامۀ انوشیروان
از انوشیروان، پادشاه بزرگ ساسانی، چندین پندنامه در دست است. دو مورد از مهمترین پندنامههای او به «پندنامۀ تاج» و «پندنامۀ دخمه» معروف هستند. پندنامۀ دخمه شامل پندهایی است که به فرمان انوشیروان، بر روی دیوارهای دخمهاش نوشته بودند، تا پایمزد کسانی باشد که در آینده به زیارت تربت او میروند و پندنامۀ تاج هم شامل پندهایی بوده است که انوشیروان بر روی کنگرههای تاجش نوشته بوده است.
امیر عنصر المعالی پنجاه و پنج فقره از پندنامهی دخمهی انوشیروان را در باب هشتم قابوسنامه آورده است. برای آشنایی دوستان عزیزم با پندهای انوشیروان، چند جمله از آن را در زیر میآورم.
ـ تا روز و شب آینده و رونده است، از گردش حالها شگفت مدار.
ـ چرا مردمان از کارى پشیمان شوند که دیگری از آن کار پشیمان شده است؟
ـ با مردمِ بىهنر دوستى مکن؛ که مردم بىهنر نه دوستى را شاید و نه دشمنى را.
ـ بپرهیز از نادانى که خود را دانا شمرد.
ـ داد از خویشتن بده تا از داور بینیاز باشى.
ـ خردنگرشِ بزرگزیان مباش.
ـ اگر خواهى که بىگنج توانگر باشى، قانع باش.
ـ به گزاف مخر، تا به گزاف نباید فروخت.
ـ از گرسنگى مردن به از آن که به نانِ فرومایگان سیر شدن.
ـ به خویشاوندانِ کم از خویش محتاج بودن مصیبتى عظیم دان؛ که در آب مردن به که از وَزَغ یاری خواستن.
ـ فریفتهتر زآن کسى نبوَد که یافته به نایافته بدهد.
ـ در جهان فرومایهتر از آن کسى نیست که کسى را بدو حاجت بوَد و تواند اجابت کردن آن حاجت، و او را یاری نکند.
ـ هر چند کسى دانا بوَد، اگر خردمند نیست، آن دانش بر وى وبال بوَد.
ـ هر کسى که روزگار او را دانا نکند، هیچ دانا را در آموزش او رنج نباید بردن؛ که رنج او ضایع بوَد.
ـ اگر خواهى که مردمان نیکوگوى تو باشند، مردمان را نیکوگو باش.
ـ اگر خواهى که رنج تو در حق مردمان ضایع نشود، رنج مردمان در حق خویش ضایع مکن.
ـاگر خواهى که بىاندازه اندوهگین نباشى، حسود مباش.
ـ اگر خواهى که زندگانى به آسانى گذارى، روش خویش را بر روى کاردار.
ـ اگر خواهى که از رنج دور باشى، آنچه نرود، مران.
ـ اگر خواهى که تو را دیوانه نشمارند، آنچه نایافتنى بوَد، مجوى.
ـ اگر خواهى که فریفته نباشى، کارِ ناکرده را به کرده مدار.
ـ اگر خواهى که آبروی تو نرود، آبروی کسی را مبر.
ـ اگر خواهى که از پشیمانى دراز ایمن گردى، به هواى دل کار مکن.
ـ اگر خواهى که از زیرکان باشى، روى خویش در آینۀ کسان بین.
ـ اگر خواهى که قدر تو به جاى باشد، قدر مردم بشناس.
ـ اگر خواهى که بر قول تو کار کنند، بر قولِ خویش کار کن.
ـ اگر خواهى که از شمار آزادان باشى، طمع را در دل خویش جاى مده.
ـ اگر خواهى که تمام مردم باشى، آنچه به خویشتن نپسندى، به هیچ کس مپسند.
ـ اگر خواهى که بر دلت جراحتى نیفتد که به هیچ مرهم بهتر نشود، با هیچ نادان مناظره مکن.
ـ اگر خواهى که زبانت دراز بوَد، کوتاهدست باش.
این است سخنها و پندهاى نوشروان عادل. چون بخوانى، اى پسر! این لفظها را خوار مدار و جمله معلومِ خویش کن و اکنون آموز که جوانى. چون پیر گردى، به اندیشیدن حاجت نیاید؛ که پیران چیزها دانند.
(قابوسنامه، تصحیح استاد غلامحسین یوسفی، صص ۵۶ – ۵۵)
✅ در برخی از موارد، جملات را اندکی تغییر دادهام. اگر قصد دارید از این پندها در یک متن علمی استفاده کنید، لطفا به متن قابوسنامه مراجعه فرمایید.
ایرج شهبازی
بیست و هفتم تیرماه ۱۴۰۴