گروهاندیشی و واقعگریزی
هر گاه افرادِ یک گروه به شدت تمام در پی یکپارچگی و هماهنگی باشند و به تدریج به یک جامعۀ کاملاً بسته تبدیل شوند، پدیدهای رخ میدهد که متخصصان روانشناسیِ ادراک آن را «گروهاندیشی» (Groupthink) مینامند. همۀ گروههای بسته، مانند هیئت دولت، شورای مشاورانِ حاکم، گروه پیرامونِ رهبر کاریزماتیک، جمعهای مذهبی، احزاب سیاسی، فرقههای عرفانی و نظایر آنها از مصادیق گروهاندیشی هستند. هدف اصلیِ اعضای چنین گروههایی آن است که به هر قیمتی وحدت و انسجام گروه را حفظ کنند و از آن دفاع نمایند. طبق بررسیهای ژانیس، بر اثر تعهدِ شدیدِ اعضا به حفظ وحدت و یکپارچگیِ گروه، آفات و آسیبهایی پیش میآید که در زیر به پنج مورد از آنها اشاره میکنیم:
۱) خودسانسوری: اعضای گروه به سبب تعهدی که به حفظ یکپارچگی و وحدت دارند، از دیدن واقعیتهای مخالفِ گروه عاجز میشوند و اگر احیاناً متوجه نقاط ضعف و خطاهای گروه شوند، از مطرح کردنِ آنها خودداری میکنند. گذشته از این، چنانچه یکی از اعضای گروه نظری متفاوت یا مخالف داشته باشد، از ترس اینکه وحدت و انسجام گروه به هم بخورد، آن را مطرح نمیکند و البته در صورتی که نظر خود را مطرح کند، با توهین و تحقیر دیگر اعضا روبهرو میشود. به همین سبب است که آگاهانه یا ناآگاهانه خودسانسوری در میان افراد گروه رواج مییابد و آنها خواسته یا ناخواسته همرنگ جماعت میشوند. افزون بر اینها، افراد اطلاعاتی را که موجب تردید و تزلزل در ایمان اعضای گروه میشود، پنهان میکنند و حتی رئیس یا رهبر خود را هم در جریان اطلاعات نمیگذارند. روشن است که این خودسانسوریها و پنهانکاریها باعث دور شدن گروه از واقعیتها میشود.
۲) توجیهِ نامعقولِ تصمیمات: اعضای گروه، برای حفظ وحدت کلمه، خود را موظف میدانند به تصمیمات جمعی، یا تصمیماتِ رئیسِ خود احترام بگذارند و آنها را تأیید کنند. طبیعی است که آنها در این ضمن، عمداً یا سهواً تصمیماتِ نادرست را نیز به شکلی غیرواقعبینانه و نامعقول توجیه میکنند.
۳) بیاعتنایی به مخالفان: طبعاً هر گروهی مخالفانی دارد که با سرسختیِ تمام عیبها و خطاهای آن را کشف و طرح میکنند، اما در گروهاندیشی، اعضای گروه به سبب آنکه مخالفان خود را به شکلی کلیشهای، بیش از حد شریر یا ضعیف میپندارند، نقدها و نظرات آنها را بیارزش میشمارند و سخنانِ آنها را شایستۀ توجه و بررسی نمیدانند. این تصویر کلیشهای از مخالفان و بیاعتنایی به نظرات آنها، به نوبۀ خود، بر دور شدن گروه از واقعیتها دامن میزند.
۴) توهمِ وحدت: ازآنجاکه اعضای گروه پیوسته تصمیمهای گروهی را تأیید میکنند و از سر ترس یا تعهد، هیچکس نظر مخالفِ خود را اعلان نمیکند و سخنان مخالفان نیز به هیچ روی شنیده نمیشود، به تدریج افراد دچار این پندار خطا میشوند که گروهِ آنها دارای انسجام و اتحادِ کامل است. ناگفته پیداست که این توهمِ وحدت نیز، به نوبۀ خود، ضریب خطاهای گروه را بالا میبرد و فاصلۀ آنها را از واقعیتها بیشتر میکند.
۵) توهم آسیبناپذیری: نتیجۀ طبیعی چهار فقرۀ بالا جز این نیست که در گروهاندیشی، افراد تا حد زیادی تواناییِ بررسی واقعبینانۀ مسائل را از دست میدهند و جهانی برای خود میسازند که کمترین شباهتی به جهان واقعی ندارد. بر اثر این واقعگریزی، اعضای گروه دچار یک نوع خوشبینی افراطی میشوند و خود را نیرومند و آسیبناپذیر میپندارند؛ ازاینرو هشدارها و خطرات را دست کم میگیرند. طنز ماجرا در اینجاست که گروه، بر اثر دوری از واقعیتها، به شدت پوک و پوچ و آسیبپذیر شده است، ولی اعضای گروه همچنان خود را رویینتن و آسیبناپذیر میپندارند!
ختم سخن آنکه اعضای هر گروهی، پس از آشنایی با آسیبها و خطراتِ گروهاندیشی، برای حفظ کردنِ خود از خطرات و آسیبها، ناگزیر باید به نکات زیر توجه کنند: ۱) زمینۀ مناسب برای طرح نظرات مخالف و شنیدنِ نقدها را فراهم آورند، ۲) تفاوتها و اختلافِ نظرها را برکت و موهبت بدانند و آنها را جدی بگیرند، ۳) از تأیید و توجیه و مداحی پرهیز کنند، ۴) خودسانسوری و همرنگ شدن با جماعت را کنار بگذارند و ۵) این نکته را دریابند که صادقانه با واقعیتها روبهرو شدن و تحریف نکردنِ واقعیتها نجاتبخش است و حتی به نام وحدت و یکپارچگی، نباید بین خود و واقعیتها فاصله بیندازند.
منابع
_ Janis I. L (1971). Groupthink, Psycholog Today, 43 – 46
ــ خطاهای ساختاری در اندیشه، از دکتر علی نسیمی، چاپ پرسش، سال ۱۳۸۸، صص ۸۸-۸۷٫
ــ ویکی پدیای فارسی،مدخل «گروهزدگی».