شرح غزل ۱۳۱۶ غزلیات شمس

رو رو که نه‌ای عاشق

(۱) رو رو که نه‌ای عاشق، ای زلفک و ای خالک!
ای نازک و ای خشمک! پا بسته به خلخالک!

(۲) با مرگ کجا پیچد آن زلفک و آن پیچک؟
بر چرخ کجا پَرَّد آن پَرَّک و آن بالک؟

(۳) ای نازکِ نازک‌دل! دل جو؛ که دلت مانَد
روزی که جدا مانی از زرّک و از مالک

(۴) اِشکسته چرا باشی؟ دلتنگ چرا گردی؟
دل همچو دلِ میمک، قد همچو قدِ دالک

(۵) تو رستمِ دستانی، از زال چه می‌ترسی؟
یارب! برهان او را از ننگِ چنین زالک!

(۶) من دوش تو را دیدم در خواب و چنان باشد
بر چرخ همی‌گشتی سرمستک و خوش‌حالک

(۷) می‌گشتی و می‌گفتی: «ای زُهره! به من بنگر
سرمستم و آزادم ز ادبارک و اقبالک».

(۸) درویشی وآن‌گه غم؟! از مستِ نبیذی کم!
رو خدمتِ آن مه کن مردانه یکی سالَک!

(۹) بر هفت فلک بگذر! افسونِ زُحَل مشنو!
بگذار مُنَجِّم را در اختر و در فالک!

(۱۰) من خرقه ز خور دارم، چون لعل و گهر دارم
من خرقه کجا پوشم از صوفک و از شالک؟

(۱۱) با یارِ عرب گفتم: «در چشمِ ترم بنگر»!
می‌گفت به زیر لب: «لاتَخْدَعْنی والَک»!

(۱۲) می‌گفتم و می‌پختم در سینه دو صد حیلت
می‌گفت مرا خندان: «کَم تَکْتُمُ اَحوالَک»؟

(۱۳) خامش کن و شه را بین، چون باز سپیدی تو
نی بلبلِ قوّالی درمانده در این قالَک

(کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، غزل ۱۳۱۶، چاپ هرمس، غزل ۱۱۵۵)

واژه‌ها
بیت ۱: رو رو: برو برو // نه‌ای: نیستی // ک: در غالبِ ابیات این غزل، به ویژه در قافیه‌ها، حرف «ک» برای «تصغیر و تحقیر» به کار رفته است؛ برای نمونه در این بیت «زلفک و خالک» به معنی «زلف و خالِ حقیر و بی‌ارزش و فانی» است // خلخالک: زیورآلاتی که با آن پا را آرایش می‌کنند
بیت ۲: پیچیدن با چیزی: مقاومت کردن در برابر آن، یا غلبه کردن بر آن // پیچ: ظاهراً به معنی پیچش و گرهِ زلف است // چرخ: آسمان
بیت ۳: نازک: (شخصِ) ضعیف و شکننده // نازک‌دل: لوس و نُنُر. زودرنج و حساس // جو: جستجو کن. بطلب
بیت ۴: اِشکسته: شکسته. غمگین و ناراحت // همچو دلِ میمک: مانندِ دلِ میم (کنایه) بسیار تنگ // همچو قدِ دالک: مانند قدِ دال (کنایه) خمیده
بیت ۵: زال: پیرزن: (استعاره) دنیا. به زال، پدرِ رستم هم ایهام دارد
بیت ۶: دوش: دیشب
بیت ۷: زُهره: ستارۀ زهره که در باور قُدَما سعدِ اصغر بود // ادبار: بدبختی // اقبال: نیکبختی
بیت ۸: نَبیذ: شراب // یکی سالک: یک سال
بیت ۹: زُحَل: کیوان که در باورِ قُدَما نحسِ اکبر بود // گذاشتن: رها کردن. وانهادن
بیت ۱۰: خور: خورشید (استعاره) خدا // صوف: پشم
بیت ۱۱: لاتَخْدَعْنی والَک: وای بر تو، مرا فریب مده!
بیت ۱۲: حیلت پختن: چاره‌جویی کردن. نقشه کشیدن // کَم تَکْتُمُ اَحوالَک: تا کی احوالت را پنهان می‌کنی؟
بیت ۱۳: خامُش کردن: خاموش شدن. ساکت شدن // بازِ سپید: نوعی باز که بسیار زیبا و ارزشمند است (کنایه) انسان که شایستگیِ وصالِ خداوند را دارد // نی: نه // قوّال: خواننده. آوازخوان (کنایه) اهلِ قیل و قال و درازه‌گویی // درمانده در قال: گرفتار و اسیرِ قیل و قال // قال: حرف و سخن. قیل و قال

 

تصنیف: «خلخالک»

آهنگساز و خواننده: سیاوش ناظری

کلام: مولانا

نوازندگان:
گیتار: احسان فرامرزی پور
بربت: فرود خاموشیان
پرکاشن: سیاوش ناظری

 

 

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *