خطایِ هزینۀ هدررفته

یکی از رایج‌ترین خطاها در زندگی انسان، خطای هزینۀ هدررفته (sunk cost fallacy) یا سندروم کنکورد است. این خطا زمانی رخ می‌دهد که ما برای یک پروژه یا طرح، هزینه‌ای پرداخته‌ایم و هنگامی که متوجه می‌شویم این طرح یا پروژه هیچ فایده و نتیجه‌ای ندارد، صرفاً به خاطر هزینه‌ای که بابت آن پرداخته‌ایم، به جای این‌که آن را رها کنیم، هم‌چنان ادامه‌اش می‌دهیم و به این ترتیب افزون بر هزینه‌هایی که از دست داده و می‌دهیم، بخش بیشتری از عمر و انرژی خود را تباه می‌سازیم. این خطا را در تصمیم‌گیری‌های شخصی، خانوادگی، سازمانی و حکومتی فراوان می‌توان دید.

کسی که به تماشای یک فیلم مزخرف ادامه می‌دهد صرفاً به این دلیل که نمی‌خواهد پولی که برای بلیط پرداخته است هدر برود، کسی که هم‌چنان به یک پروژۀ ناموفق ادامه می‌دهد تنها با اتکا به این استدلال که در دو سال گذشته وقت و انرژی و هزینۀ زیادی را به پای آن ریخته است و نیز کسی که به زندگی با شخصی کاملاً نامناسب ادامه می‌دهد؛ زیراکه دریغش می‌آید احساس و انرژی و زمانی را که صرف آن رابطه کرده است نادیده بگیرد، همه گرفتار خطای هزینۀ هدررفته هستند.

هم‌چنین شرکتی که صرفاً به سبب این‌که هزینۀ زیادی برای وارد کردن یک دستگاه یا تکنولوژی تحمل کرده است، چشم خود را بر روی هر گونه تحول و تجدید نظری می‌بندد، سیاست‌مداری که با توسل به این دلیل که برای یک طرح هزینه‌های زیادی را از دست داده است، از اجرای آن طرح حمایت می‌کند و مردمی که فقط به این سبب که برای نظام سیاسی خود، جان و مال و آبرو داده‌اند، به حمایت از سیاست‌های نادرست آن ادامه می‌دهند، نمونه‌های دیگری از قربانیانِ خطای هزینۀ هدررفته هستند.

خطای هزینۀ هدررفته باعث می‌شود شخص در وضعیتِ ناخوشایندی که هیچ نتیجه‌ای جز زیانِ قطعی ندارد، باقی بماند و علاوه بر همۀ هزینه‌های گذشته، امکانات مادی و معنوی خود را در اکنون و آینده نیز از دست بدهد. هر قدر هزینه‌هایی که شخص برای یک کار کرده است، بیشتر و مهم‌تر باشند، امکان زیادتری وجود دارد که او به کاری که قطعاً محکوم به شکست است، ادامه دهد. به همین سبب است که بسیاری از سرمایه‌گذاران بزرگ، از جمله قربانیان اصلی خطای هزینۀ هدررفته هستند. آنها نمی‌توانند از خیر هزینه‌های صرف‌شده بگذرند؛ لذا به تصمیم نادرست خود ادامه می‌دهند و زیان بر زیان می‌افزایند.

جالب اینجاست که ما غالباً برای آن‌که نمی‌توانیم هزینه‌های صرف‌شده برای یک کار را نادیده بگیریم، به انجام آن کار ادامه می‌دهیم و ادامه دادن به کارِ نادرست، هزینه‌های بیشتری را بر ما تحمیل می‌کند و همین هزینه‌های بیشتر، به نوبۀ خود، دلیلی برای ادامۀ بیشتر می‌شوند و به این ترتیب ما در یک چرخۀ باطل گرفتار می‌شویم که چه بسا هرگز نتوانیم از آن خارج شویم.

گفتیم که خطای هزینۀ هدررفته را سندرومِ کنکورد نیز می‌نامند. خوب است به منشأ این اصطلاح جالب اشاره کنیم. در سال ۱۹۶۲ دولت‌های انگلیس و فرانسه تصمیم گرفتند هواپیمایی بسازند که سریع‌تر از صوت حرکت کند و به این ترتیب هواپیمای کنکورد ساخته شد. خیلی زود متخصصان متوجه شدند که این پروژه اصلاً مقرون به صرفه نیست و زیان‌های فراوانی را به بار می‌آورد. لازم بود دولت‌های انگلیس و فرانسه هر چه زودتر دست از ادامۀ این پروژه برمی‌داشتند، اما چنین نشد و آنها صرفاً به این دلیل که زمان و انرژی و هزینۀ زیادی را صرف این پروژه کرده‌اند، آن را ادامه دادند و نهایتاً متحمل زیان‌های فراوانی شدند.

همۀ ما نیز به شدت در معرضِ مبتلا شدن به خطای هزینۀ هدررفته یا سندروم کنکورد هستیم. از این به بعد باید مراقب باشیم که برای دفاع از هزینه‌های هدررفته، به خطای خود ادامه ندهیم. بی‌گمان «ماهی را هر وقت از آب بگیریم، تازه است» و «هروقت که جلو ضرر را بگیریم، سود کرده‌ایم»؛ بنابراین باید هنگام تصمیم‌گیری، چشمان خود را بر احساس و زمان و پولی که صرف کرده‌ایم، ببندیم و کاملاً واقع‌بینانه مسأله را بررسی کنیم و اگر لازم بود به طور کامل دست از کار خود برداریم و جلو زیان بزرگ‌تر و بیشتر را بگیریم. به قول استاد رولف دوبلی: “برای تصمیم‌گیری منطقی، باید هزینه‌هایی را که تا امروز کرده‌ای، فراموش کنی” (هنر شفاف اندیشیدن، ص ۳۱).

* برای تحقیق بیشتر دربارۀ این موضوع، کلیدواژه‌های سندروم کنکورد و خطای هزینۀ هدررفته را در گوگل فارسی جستجو کنید و نیز به کتاب ارزشمند زیر که منبع اصلی من در نگارش این یادداشت بوده است، مراجعه بفرمایید:

ــ هنر شفاف اندیشیدن، از رولف دوبلی، ترجمۀ عادل فردوسی‌پور و همکاران. تهران: نشر چشمه، بهار ۱۴۰۰. از صفحۀ ۲۹ تا ۳۱.

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *



امین
آقا من سال 95 ارشد آزاد شروع کردم نتونستم تکمیل کنم، ولی باز قدم بزرگتر برداشتم اومدم کانادا اونم دانشگاه کنکوردیا از 98 دارم ارشد میخونم، امیدوارم فقط تموم شه خلاص شم از دست این داستان که حال و حوصله سومیشو دیگه ندارم، بریم برسیم به زندگیمون بابا!


علی
ممنون عالی بود علی رغم اینکه قبلا نیز شنیده بودم آموزنده است.