نکته‌ای درمورد پشیمانی

پشیمانی می‌تواند باعث رشد و پیشرفت شود و می‌تواند به سلامت روانی انسان آسیب وارد کند. پشیمانی اگر انسان را در گذشته متوقف کند، احساس گناه شدید در او ایجاد کند و او را در ارزشمند بودن خود به شک بیندازد، البته سلامت روانی انسان را از بین ببرد. پشیمانیِ درست آن است که ما را به تجدیدنظر در برنامه‌های نادرستمان برانگیزد و به سوی اصلاح و جبرانِ خطاها سوقمان دهد.

جای دریغ بسیار است که نیمی از عمر ما در پریشانی صرف می‌شود و نیم دیگر آن با پشیمانی تباه می‌گردد. ما گاهی با پریشانی و زمانی با پشیمانی از زندگیِ راستین دور می‌افتیم:

گاهی به پریشانی، گاهی به پشیمانی
زین عیش همی‌مانی، ای دوست! مخسب امشب!
(کلیات شمس، چاپ استاد فروزانفر، غزل ۲۹۲)

به تعبیر زیبای مولانا تا انسان از تنِ پریشان و دل پشیمان نرهد، به حقیقت نمی‌رسد. به دیگر سخن، خدا را باید در ورای پریشانی و پشیمانی جُست. همان‌قدر که پریشانی به انسان آسیب می‌زند، ماندن در پشیمانی هم آسیب‌رسان است:
برو، ای تنِ پریشان، تو و آن دلِ پشیمان!
که ز هر دو، تا نَرَستم، دلِ دیگرم نیامد‏
(همان، غزل ۷۷۰)

نکتۀ مهمی که در این‌جا، با الهام از آموزه‌های مولانا، قصد دارم با شما، دوستان عزیزم، در میان بگذارم، این است که پشیمانی نشان می‌دهد کار بهتری بوده است که ما آن را انجام نداده‌ایم، در غیر این صورت پشیمانی هیچ توجیهی ندارد. شخص اگر باور داشته باشد در گذشته تصمیم درستی گرفته و کار نیکویی انجام داده است، بعداً پشیمان نمی‌شود. علت اصلی پشیمانی این است که شخص درمی‌یابد تصمیم غلطی گرفته و کار ناروایی انجام داده است؛ پس، پشیمانی نشان می‌دهد گزینۀ بهتری پیش روی ما بوده است و ما از آن غفلت ورزیده‌ایم.

نکتۀ بسیار مهم این است که ما باید از پشیمانیِ خود دریابیم که از گزینۀ بهتری غافل شده‌ایم. حال بهتر است عمر خود را صرف پشیمانی و اندوه خوردن کنیم، یا این‌که دنبال آن گزینۀ بهتر برویم؟ جای هیچ تردیدی نیست که راه دوم عاقلانه‌تر است و ما به جای پشیمانی خوردن، باید عمر و انرژی خود را صرف انجام دادن آن گزینۀ بهتر کنیم.

کسی که به خاطر خطایی در گذشته، هم‌چنان پشیمان است و غصه می‌خورد، یا خود را فریب می‌دهد یا واقعاً پشیمان نشده است. پشیمانی درست آن است که ما را به آن کار بهتر که به خاطر انجام ندادن آن پشیمان شده‌ایم، سوق دهد، نه این‌که ما را در اندوه و درد غرق کند.

به همین سبب است که مولانا به مخاطب خود توصیه می‌کند: «این پشیمانى بِهِل، حق را پرست» (مثنوید ۴/ بیت ۱۳۳۹). شخص بر اثر اینکه حق را نپرستیده است، پشیمان می‌شود. این پشیمانی نشان می‌دهد که کار شخص در ترکِ پرستشِ حق درست نبوده است. حالا که شخص این نکته را فهمیده است، بهتر است عمر خود را صرف پرستش حق کند، نه اینکه عمر خود را با پشیمانی بگذراند.

ممکن است کسی با این بهانه که من نمی‌توانم از پشیمانی و افکارِ دردآلودِ ناشی از آن دست بردارم، پشیمانی خود را توجیه کند. به نظر مولانا این بهانه نیز درست نیست؛ زیراکه اگر شخص در پشیمانی خود عاجز است، لابد در خطایی هم که به سبب آن پشیمان شده است، مجبور و عاجز بوده است. اما مسأله این است که اگر شخص مجبور به انجام خطایی باشد، بر اثر آن پشیمان نمی‌شود؛ زیراکه پشیمانی نشان‌دهندۀ اختیار است نه جبر.

اگر شخص به خاطر کاری پشیمان شده است، حتماً در انجام آن اختیار داشته و عاجز نبوده است. پس، اکنون هم نمی‌تواند با توسل به جبر و عجز، ماندنِ خود در پشیمانی را توجیه کند. درست این است که انسان آتش در خرمن همۀ بهانه‌ها بزند و در حالت پشیمانی و عذاب وجدان باقی نماند.

وظیفۀ هر انسانی که به سلامت روانی خود علاقه‌مند است، این است که به جای پشیمانی و عذاب وجدان، به انجام کاری که بر اثر انجام ندادن آن پشیمان شده است، بپردازد:

نیمِ عمرت در پریشانى رود
نیمِ دیگر در پشیمانى رود
ترکِ این فکر و پشیمانى بگو!
حال و یار و کارِ نیکوتر بجو!
ور ندارى کارِ نیکوتر به دست
پس پشیمانیت بر فوتِ چه است؟‏
گر همى‏دانى، رهِ نیکو پرست!
ور ندانى، چون بدانى کاین بَد است؟‏
(مثنوی، د ۴/ ۱۳۴۴ – ۱۳۴۱)

باری، پشیمانی درست آن است که به عمل درست ختم شود و تحولی نیکو را در زندگی انسان پدید آورد. پشیمان شدن و در پشیمانی ماندن کار درستی نیست و سلامت روانی انسان را از بین می‌برد.

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *