بیقراری
اصلِ «بیقراری» و «ناپایداری» یکی از مهمترین اصولِ حاکم بر جهان است؛ جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، به شدّت و به سرعت تمام در حال دگرگونی است و هیچ چیز در آن، بر قرارِ سابق خودش باقی نمیماند. این جهان در جوهر خود، دچار تحول و دگرگونی است و هر آن تغییر مییابد و موحودات نیز همراه با آن، دگرگونی میپذیرند. نگاه درست به جهان و انسان این است که همواره «بیثباتی» و «بیقراری» مورد توجه قرار گیرد. از این اصل نتایج بسیار عمیقی به دست میآید، از جمله اینکه «در جهانِ بیثبات و بیقرار نباید بیهوده توقعِ ثبات و قرار داشت». بیقراری و بیثباتی در ذات این جهان است و باید جهان را در همین بیثباتیِ آن درک کرد؛ بنابراین طلبِ قرار در جهانِ بیقرار باعثِ اضطراب و تشویش خاطر میشود، اما اگر از همان آغاز بدانیم که قرار نیست در این جهان چیزها بر یک قرار باقی بماند، از دگرگونی احوال و اوضاع نمیهراسیم و از تغییر موضعِ اطرافیانِ خود بیش از حد آزرده و غمگین نمیشویم. تبدیل شدنِ دوست به دشمن و تبدیل شدنِ دشمن به دوست، از دست رفتن مال و جمال و قدرت و شهرت و نیز به دست آوردنِ اینها، آمدنِ غم به جای شادی و شادی به جای غم و نظایر اینها، همه و همه از ویزگیهای ذاتیِ جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم. کسی که این نکته را دریابد، در چنین جهانی بیهوده به دنبالِ قرار و ثبات نمیگردد. اکنون شرح این ماجرا را از زبان مولانا بشنوید:
جملۀ بیقراریات از طلبِ قرارِ توست
طالبِ بیقرار شو، تا که قرار آیدت
جمله ناگوارشت از طلب گوارش است
ترکِ گوارش ار کنی، زهر گوار آیدت
جملۀ بیمُرادیات از طلبِ مُرادِ توست
ورنه همه مُرادها همچو نثار آیدت
(کلیات شمس، چاپ هرمس، غزل ۲۸۵)
حجم فایل :1.187 مگابایت