مولانا درد درد است که آدمی را رهبر است. در هر کاری که هست، تا او را دردِ آن کار و هوس و عشق آن کار در درون نخیزد، او قصدِ آن کار نکند و آن کار، بی درد، او را میّسر نشود، خواه دنیا، خواه آخرت، خواه بازرگانی، خواه پادشاهی،...
- مشاهده مطلب
۱۱ شهریور ۱۴۰۳

مولانا ریشۀ غم و شادی اگر آدمیی را شادیی در دل آید، جزای آن است که کسی را شاد کرده است و اگر غمگین می‌شود، کسی را غمگین کرده است. (فیه ما فیه، ص 66)
- مشاهده مطلب
۱۱ شهریور ۱۴۰۳

افتخار ما انسان‌ها علاقۀ عجیبی به «افتخار کردن» داریم و همیشه و همه‌جا، با دلیل و بی‌دلیل، به همه چیزمان افتخار می‌کنیم. نمونه‌هایی از افتخارهای ما از این قبیل‌اند: ــ من افتخار می‌کنم که یک زن/ یک مرد هستم. ــ من افتخار می‌کنم که فرزند فلان شخصم. ــ من افتخار می‌کنم که ایرانی...
- مشاهده مطلب
۱۱ شهریور ۱۴۰۳

مولانا احوالِ رئیسانِ عالَم عارفی گفت: رفتم در گلخنی تادلم بگشاید. دیدم رئیس گلخن را شاگردی بود، میان بسته بود، کار می‌کرد و اوش می‌گفت که این بکن و آن بکن! او چست کار می‌کرد. گلخن‌تاب را خوش آمد از چستیِ او در فرمان‌برداری؛ گفت: «آری، همچنین چست باش! اگر تو پیوسته...
- مشاهده مطلب
۱۱ شهریور ۱۴۰۳

مولانا فرافکنی اگر در برادر خود عیب می‌بینی، آن عیب در توست که در او می‌بینی. او همچون آیینه است. نقش خود را در او می‌بینی. آن عیب را از خود جدا کن؛ زیرا آنچه از او می‌رنجی، از خود می‌رنجی. گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه‌ای که آب خورَد. خود...
- مشاهده مطلب
۱۱ شهریور ۱۴۰۳

فرافکنی و توجیه ما انسان‌ها معمولاً عیب‌های خود را نمی‌بینیم و بلکه عیب‌های خود را به نیکی توجیه می‌کنیم و آنها را از زمرۀ فضائل اخلاقی به شمار می‌آوریم؛ برای نمونه، ما هیچگاه از خشم خودمان ناراحت نمی‌شویم و بلکه نامِ آن را «شجاعت» و «مردانگی» می‌گذاریم، ولی خشمِ دیگران...
- مشاهده مطلب
۱۱ شهریور ۱۴۰۳

مولانا پیش او دو «اَنَا» نمی‌گنجد؛ تو اَنَا می‌گویی و او اَنَا. یا تو بمیر پیش او، یا او پیش تو بمیرد، تا دوی نمانَد. اما آنکه او بمیرد، امکان ندارد، نه در خارج و نه در ذهن؛ که وَ هُوَ الْحَیُّ الَّذِيْ لایَمُوْتُ. او را آن لطف هست که اگر...
- مشاهده مطلب
۱۱ شهریور ۱۴۰۳

یکی از ویژگی‌های سبکیِ مولانا این است که بیش از دیگر شاعران، حرف اضافه را حذف می‌کند. در این بیت حرف اضافۀ «از» حذف شده است؛ بنابراین جملۀ «گر سیل عالم پُر شود» درواقع چنین است: اگر عالَم از سیل پُر شود. ــ مرغِ آبی و مرغ هوایی: در...
- مشاهده مطلب
۱۱ شهریور ۱۴۰۳

مولانا چراغی افروخته چراغی ناافروخته را بوسه داد و رفت آن در حقِ او بس است و او به مقصود رسید. (فیه ما فیه، ص 227)
- مشاهده مطلب
۱۱ شهریور ۱۴۰۳

مولانا نبی می‌خواهد لباس تو را سبک کند، تا گرمیِ آفتاب به تو رسد اگر برهنه توانی شدن پیشِ آفتاب بهتر؛ که آن آفتاب سیاه نکند، بلکه سپید کند و اگرنه، باری، جامه را سبک‌تر کن، تا ذوقِ آفتاب را ببینی. مدتی به ترشی خو کرده‌ای، باری شیرینی را نیز بیازما. (فیه ما فیه،...
- مشاهده مطلب
۱۱ شهریور ۱۴۰۳