شرح ها

غزل «در عاشقی پیچیده‌ام» از درخشان‌ترین غزل‌های مولاناست و گذشته از عمقِ عرفانی، شور و حالی بس شگرف در آن وجود دارد، به گونه‌ای که آتش در هر جانِ سرد و تیره‌ای می‌زند. می‌توان حدس زد که مولانا این غزل را در یکی از اوج‌های عرفانیِ خود که دست...
- مشاهده مطلب
۲۴ فروردین ۱۳۹۷

در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را دیوانه کردی عاقبت آمدی که‌آتش در این عالَم زنی وانگشتی، تا نکردی عاقبت ای ز عشقت عالمی ویران شده! قصدِ این ویرانه کردی عاقبت
- مشاهده مطلب
۲۴ دی ۱۳۹۶

می‌توان «مستی» را به دو گونه تقسیم کرد: «مستیِ ناشی از شرابِ انگوری» و «مستیِ ناشی از بادۀ منصوری». منظور از مستیِ ناشی از بادۀ منصوری آن گونه مستیی است که از معرفت و بندگی و عشقِ خدا نشأت می‌گیرد. مولانا در مثنوی و دیوان شمس، برای اشاره به...
- مشاهده مطلب
۲۵ شهریور ۱۳۹۶

بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی‌شود داغِ تو دارد این دلم، جای دگر نمی‌شود دیدۀ عقلْ مستِ تو، چرخۀ چرخْ پستِ تو گوشِ طَرَب به دستِ تو، بی تو به سر نمی‌شود
- مشاهده مطلب
۳۱ مرداد ۱۳۹۶

مولانا اندیشه (1) حالت من خواب را مانَد گهى خواب پندارد مر آن را گمرهى چشم من خفته، دلم بيدار دان! شكلِ بيكارِ مرا بركار دان!‌‌‏ (3) گفت پيغمبر كه عَيْنَاىَ تَنَام لايَنَامُ قَلْبِ عَنْ رَبِّ الْأَنام چشم تو بيدار و دل خفته به خواب چشم من خفته، دلم در فتح باب‏ (5) مر دلم را پنج حسِّ ديگر...
- مشاهده مطلب
۱۵ مرداد ۱۳۹۶

بیا بیا که شدم در غم تو سودایی درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی عجب‌عجب که برون آمدی به پرسش من! ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی!
- مشاهده مطلب
۹ مرداد ۱۳۹۶

گر عیدْ وَصلِ توست، منم، خود، غلامِ عید بهرِ تو است خدمت و سجده و سلامِ عید تا نامِ تو شنیدم، شد سرد بر دلم از غایتِ حَلاوتِ نامِ تو، نامِ عید
- مشاهده مطلب
۵ تیر ۱۳۹۶

یکی از ویژگی‌های سبکیِ مولانا این است که بیش از دیگر شاعران، حرف اضافه را حذف می‌کند. در این بیت حرف اضافۀ «از» حذف شده است؛ بنابراین جملۀ «گر سیل عالم پُر شود» درواقع چنین است: اگر عالَم از سیل پُر شود. ــ مرغِ آبی و مرغ هوایی: در...
- مشاهده مطلب
۳۱ خرداد ۱۳۹۶

مولانا در این غزل زیبا بسیار عاشقانه دربارۀ روزه سخن گفته و آثار و نتایجِ نیکوی آن را برشمرده و آن را بر پرخوری ترجیح داده است. مولانا می‌پذیرد که روزه گرفتن کاری بسیار دشوار است و باعثِ زحمت و آزارِ فراوان می‌شود، ولی به نظرِ او تحملِ دشواری‌های...
- مشاهده مطلب
۱۱ خرداد ۱۳۹۶

من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو! پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو! سخنِ رنج مگو! جز سخن گنج مگو! ور از این بی‌خبری، رنج مبر، هیچ مگو! دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت: «آمدم، نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو»!
- مشاهده مطلب
۵ خرداد ۱۳۹۶