شرح ها

مولانا در این غزل زیبا بسیار عاشقانه دربارۀ روزه سخن گفته و آثار و نتایجِ نیکوی آن را برشمرده و آن را بر پرخوری ترجیح داده است. مولانا می‌پذیرد که روزه گرفتن کاری بسیار دشوار است و باعثِ زحمت و آزارِ فراوان می‌شود، ولی به نظرِ او تحملِ دشواری‌های...
- مشاهده مطلب
۱ دی ۱۴۰۳

من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو! پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو! سخنِ رنج مگو! جز سخن گنج مگو! ور از این بی‌خبری، رنج مبر، هیچ مگو! دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت: «آمدم، نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو»!
- مشاهده مطلب
۱ دی ۱۴۰۳

عاشق هیچ‌گاه از عشق ورزیدن به معشوق و از بودن در کنار او سیر نمی‌شود. وضعیتِ روحیِ عاشق در کنارِ معشوق، درست مانندِ وضعیت ماهی در درون آب است، همان‌گونه که ماهی هیچگاه از آب سیر نمی‌شود و بلکه بدون آب نمی‌تواند زندگی کند، عاشق هم با معشوق...
- مشاهده مطلب
۱ دی ۱۴۰۳

این غزل زیبا، در نسخۀ قونیه، به شکل دو غزل جداگانه آمده است: غزل اول (غزل شمارۀ 2292) شامل هشت بیتِ نخستِ غزلِ ماست و غزل دوم (غزل شمارۀ 2300) با دو بیتِ اولِ غزلِ ما آغاز می‌شود و بقیۀ ابیاتِ آن دقیقاً مانند غزلِ ما، از بیت نهم...
- مشاهده مطلب
۱ دی ۱۴۰۳

این غزل زیبا یکی از درخشان‌ترین شعرهای مولانا و بلکه یکی از عالی‌ترین نمونه‌های شعر فارسی است و از نظرِ صورت و معنا در عالی‌ترین حدّ خلاقیتِ هنری است. آرزوهای مولانا در این غزل، بیانگرِ روحِ حماسیِ شکوهمندِ آن انسانِ والا هستند. روحِ مولوی روحی حماسی و شکوهمند است...
- مشاهده مطلب
۱ دی ۱۴۰۳

در بعضی از اشعارِ مولانا می‌بینیم که او از اینکه دشمن‌شاد شود، بیم‌ناک است و خوش ندارد در وضعیتی قرار بگیرد که به کامِ بدخواهانِ حسودِ او باشد و حتّی درمواردی برای نابودیِ آنها دعا می‌کند؛ برای نمونه به ابیات زیر نگاه کنید: رضا مده که دلم کامِ دشمنان...
- مشاهده مطلب
۱ دی ۱۴۰۳

مولانا بارها از «شکر و قندِ مصر» یاد کرده است. ظاهراً شکر در مصر فراوان و مرغوب بوده است. گذشته‌ازاین، مصر به خاطر وجودِ حضرت یوسف، به شکلی مضاعف، کانِ قند و شکر بوده است؛ لذا مولانا مصر و یوسف و شکر را غالباً در پیوند با هم...
- مشاهده مطلب
۱ دی ۱۴۰۳

اگرچه هر فصلی زیبایی‌ها و جاذبه‌های ویژۀ خود را دارد، هرکسی، با توجه به حال و هوای خود، یکی از فصل‌ها را بر دیگر فصول ترجیح می‌دهد. بعضی از افراد، پاییز را پادشاهِ فصل‌ها می‌دانند و برخی دیگر بهار را. بی هیچ تردیدی مولانا فصل بهار را بر همۀ...
- مشاهده مطلب
۱ دی ۱۴۰۳

به خدا کز غمِ عشقت، نگریزم، نگریزم وگر از من طلبی جان، نستیزم، نستیزم قَدَحی دارم بر کف، به خدا، تا تو نیایی هِلِه، تا روزِ قیامت، نه بنوشم، نه بریزم..
- مشاهده مطلب
۱ دی ۱۴۰۳

مولانا در چندین غزلِ زیبا، مانند غزل‌های 1058، 1261، 1301، 1762، 1799، 1802، 1842، 1867، 1872، 1893، 1964و 2664 (کلیات شمس، چاپ هرمس) به شکلی ویژه مسألۀ خیالِ معشوق را مطرح کرده است. در این قبیل غزل‌ها یک قصه را می‌بینیم که در آنها خیال معشوق، به عنوانِ شخصیتِ...
- مشاهده مطلب
۱ دی ۱۴۰۳