شهرام ناظری

این غزل زیبا یکی از درخشان‌ترین شعرهای مولانا و بلکه یکی از عالی‌ترین نمونه‌های شعر فارسی است و از نظرِ صورت و معنا در عالی‌ترین حدّ خلاقیتِ هنری است. آرزوهای مولانا در این غزل، بیانگرِ روحِ حماسیِ شکوهمندِ آن انسانِ والا هستند. روحِ مولوی روحی حماسی و شکوهمند است...
- مشاهده مطلب
۱۱ تیر ۱۴۰۴

اگرچه هر فصلی زیبایی‌ها و جاذبه‌های ویژۀ خود را دارد، هرکسی، با توجه به حال و هوای خود، یکی از فصل‌ها را بر دیگر فصول ترجیح می‌دهد. بعضی از افراد، پاییز را پادشاهِ فصل‌ها می‌دانند و برخی دیگر بهار را. بی هیچ تردیدی مولانا فصل بهار را بر همۀ...
- مشاهده مطلب
۱۱ تیر ۱۴۰۴

مر عاشقان را پندِ کس هرگز نباشد سودمند نی آن چنان سیلی است این کِش کس تواند کرد بند ذوقِ سرِ سرمست را هرگز نداند عاقلی حالِ دلِ بی‌هوش را هرگز نداند هوشمند
- مشاهده مطلب
۱۱ تیر ۱۴۰۴

این غزل بر وزن «مُفتَعِلُن مُفتَعِلُن مُفتَعِلُن مُفتَعِلُن» و در بحر «رَجَزِ مَطوی» سروده شده است. این وزن دارای ضربی تند و شتابان و برای رقص و پایکوبی بسیار مناسب است. مولانا علاقۀ زیادی به این وزن داشته و طبق شمارش دکتر توفیق سبحانی (ضمیمۀ کلیات شمس، چاپ قونیه،...
- مشاهده مطلب
۱۱ تیر ۱۴۰۴

توضیحات * از موسیقی به سوی معنا: یکی از مهم‌ترین مسائل در دیوان شمس آن است که مولانا در مواردِ فراوانی، از موسیقی به طرف معنا می‌رود؛ یعنی این زیبایی‌های موسیقایی و روابطِ آواییِ واژه‌هاست که ذهنِ مولانا را به سوی موضوع و معنا راه می‌بَرَد و او را از...
- مشاهده مطلب
۱۱ تیر ۱۴۰۴

در پزشکی قدیم، بر این باور بودند که بدنِ انسان از چهار خلط «دَم، بلغم، سودا و صفرا» درست شده است و بر اساس این چهار خلط، مزاج‌های انسان‌ها را به مزاج‌های دَمَوی، بلغمی، سوداوی و صفراوی تقسیم می‌کردند و دربارۀ ویژگی‌های هرکدام از اینها بحث‌های مفصّلی را...
- مشاهده مطلب
۱۱ تیر ۱۴۰۴

مولانا در این غزلِ بسیار شورانگیز و زیبا، با لحنی تأثیرگذار درمورد «نمازِ مستان» سخن می‌گوید. سخنانِ او دربارۀ نمازِ عاشقانه و مستانه، آنچنان خالصانه و مؤثرند که هر دلِ چون سنگی را نرم می‌کنند و آب در هر دیده‌ای می‌گردانند. بیت پنجم: مولانا در این بیت می‌گوید: آن‌قدر...
- مشاهده مطلب
۱۱ تیر ۱۴۰۴

در هوایت بی‌قرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب روز و شب را همچو خود مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب؟
- مشاهده مطلب
۱۱ تیر ۱۴۰۴

بخش اعظم این غزل دربارۀ «مصاحبت» است. مولانا در این غزل می‌کوشد که ویژگی‌های همنشینِ شایسته را برای ما مشخص کند و از همنشینی با «ناجنسان» ما را بر حذر بدارد. به نظر او در این دنیا ابلیسانِ آدم‌رو بسیارند؛ کسانی که با زیرکی و نیرنگ ما را فریب...
- مشاهده مطلب
۱۱ تیر ۱۴۰۴

گر بی‌دل و بی‌دستم، وز عشقِ تو پابستم بس بند که بشْکستم، آهسته که سرمستم در مجلسِ حیرانی، جانی است مرا، جانی زآن شد که تو می‌دانی، آهسته که سرمستم
- مشاهده مطلب
۱۱ تیر ۱۴۰۴