انتقال توجه از خود به دیگری

ایرج شهبازی

ما باید مراقب خودمان باشیم و غالباً گمان می‌کنیم تنها راه مراقبت از خودمان این است که پیوسته به خود و مسائل و نیازهایمان توجه کنیم. اما شگفتا که چنین نیست و عموم کسانی که خود را در مرکز توجه خویش قرار می‌دهند، ناخواسته خود را از شادی و نشاط محروم می‌کنند و زندگی خود را با غم و درد می‌گذرانند.

از این جالب‌تر آن است که تمرکز بر خود حتی برای سلامت جسمی هم زیان‌بار است و کسانی که بیش از حد به خود توجه می‌کنند، بیشتر در معرض بیماری‌های جسمی قرار دارند. بر اساس تحقیقات چندین مرکز پیشرفتۀ پژوهشی، بین استفاده از ضمیر اول شخص مفرد ( = من) و بیماری‌های قلبی ارتباط مستقیمی وجود دارد. کسانی که خیلی زیاد از ضمیر اول شخص مفرد استفاده می‌کنند و پیوسته از «من» و «مالِ من» سخن می‌گویند، احتمال بیشتری دارد که دچار سکتۀ قلبی شوند. «درگیر خود بودن» حتی بیش از اعتیاد به سیگار، کلسترول بالا یا فشار خون افراد را به سوی مرگِ زودرس سوق می‌دهد! هم‌چنین افرادی که تنها به فکر خودشان هستند، بسیار زیاد در معرض افسردگی قرار دارند (کتاب شادی، ص ۱۵۱ و ص ۲۲۱).

اکنون باید به این موضوع بپردازیم که چرا چنین است؟ در توضیح این مسأله گفتنی است که خودمحوری ما را از دیگران جدا می‌کند و این توهم را در ما پدید می‌آورد که خود را موجودی خاص بدانیم. به دیگر سخن، تمرکزِ توجه بر خود باعث محرومیت ما از صمیمیت می‌شود. کسی که بیش از حد لازم به خود و نیازهای خود توجه دارد، از برقرار کردن روابط صمیمانه با دیگران بازمی‌ماند و در پیلۀ تنهایی خویش گرفتار می‌شود. خودمحوری و احساس تنهایی دوشادوش هم پیش می‌روند. انسان خودمحور، در میان انبوه انسان‌ها، خود را بیگانه‌ای بی یار و یاور می‌یابد و به هیچ روی از زندگی خود لذتی نمی‌برد.

انسان اساساً موجودی اجتماعی است و خوش‌بختی و شادکامی او در میان جمع و در پیوند با دیگران به دست می‌آید، اما خودمحوری بین انسان‌ها مرز می‌کشد و آنها را به شکل دردناکی از هم جدا می‌کند و به این ترتیب باعث عمیق شدن رنج‌های آنها می‌شود. انسانی که خودمحور نیست، به راحتی دروازۀ دل خود را به روی دیگران باز می‌کند و با آنها صمیمی می‌شود. به تعبیر زیبای داگلاس آبرامز، از قول دالایی لاما: «کسی که با محبت به دیگران فکر می‌کند، هرگز تنها نیست. پادزهرِ تنهایی پرورشِ دلی گرم از محبت و گشوده به روی دیگران است» (کتاب شادی، ص ۱۵۲). افزون براینها توجه افراطی به خود بازار رقابت و حسادت و تجاوز و سلطه‌طلبی و تجاوز و انحصارگرایی را گرم می‌کند و به روابط سالم انسان‌ها آسیب می‌رساند.

از سوی دیگر، تمرکز شدید بر خود باعث حساسیت انسان می‌شود. افراد خودمحور نسبت به کوچک‌ترین مسائل، درمورد خودشان، واکنش‌های خیلی شدید نشان می‌دهند و البته در دنیای انسان‌ها، هیچ مسأله‌ای آن قدر کوچک نیست که نتواند به مهم‌ترین مسألۀ زندگی تبدیل شود! شخصی که خود را در محور زندگی‌اش قرار داده است، پیوسته به مسائل شخصی خود توجه می‌کند و بر اثر این توجه، چه بسا مسائل بسیار جزئی و بی‌اهمیت را برای خود بزرگ می‌کند و خود را در در گردابِ مشکلاتِ خودساخته که غالباً ریشه در اوهامِ خودش دارند، گرفتار می‌سازد. ازاین‌روست که شخص خودمحور دائماً نگران و ترسان و لرزان است و نه می‌تواند به خود اعتماد کند نه به دیگران.

ختم سخن آن‌که برای دست‌یابی به شادی چاره‌ای جز «انتقال توجه از خود به دیگری» وجود ندارد. مادام که ما توجه‌مان را از خود برنداریم و آن را به دیگری معطوف نکنیم، خبری از شادیِ عمیق و آرامش اصیل نیست. برای شاد شدن و آرامش یافتن ناگزیریم کانون توجه خود را تغییر دهیم؛ خود را از کانون توجه‌مان برداریم و دیگری را به جای آن بنشانیم. تا هنگامی که ما در کانون توجهِ خویشیم، خبری از شادی و آرامش نیست. تا دیگرمحوری جایگزین خودمحوری نشود، حکایت ما و آرامش همان حکایت جن است و بسم الله.

البته این انتقال توجه از خود به دیگری نیز نباید به قصد دست‌یابی به آرامش و شادی انجام بگیرد؛ چراکه این کار هم نوعی خودخواهی است در نقاب دیگرخواهی. کسی که برای آرامش خود به دیگران توجه می‌کند، هم‌چنان در بندِ خویش است. ما باید بیاموزیم بدون خودخواهی، مراقب خویش باشیم و باور قلبی داشته باشیم کسی که خود را در مرکز توجه خویش قرار دهد، خیلی زود پژمرده و افسرده می‌شود.

* برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ این موضوع مهم. نگاه کنید به کتاب شادی، از دالایی لاما و اسقف دزدموند توتو، با همکاری دوگلاس آرامز، صفحات ۶۳ تا ۶۷ ؛ ۱۵۲ تا ۱۵۴ ؛ ۱۶۷ تا ۱۷۰ ؛ ۲۲۰ تا ۲۲۲ و ۲۷۲ تا ۲۸۵٫

#دیگرخواهی_ و_شادی
#دالایی_لاما
#اسقف_دزدموند_توتو

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *



Asi
سلام آقای دکتر! سوالی برایم پیش آمد، اگر شخصی بیش از اندازه توجه خود را معطوف به دیگران کند و خود را از یاد ببرد چه عواقبی برایش بوجود می آید؟! چون در اطرافم کسانی را دارم که مدام به فکر دیگران هستند و اصلا به خود توجه نمی کنند بطور وسواس گونه و دقیقاً همین رفتار هایی که در متن بالا اشاره کردید را دارند. چاره چیست؟