معیاری برای شناختنِ دیگران
همیشه این پرسش مطرح است که چگونه دیگران را بشناسیم و با چه معیاری دوستان و استادانِ خود را برگزینیم؟ یکی از پاسخهایی که شمس تبریزی به این پرسش میدهد، این است که کسی را برای دوستی برگزینید که دیدارش شما را شاد و شکفته کند. خوب است که متنِ سخنِ شمس را با هم بخوانیم:
«هرکه را خلق و خوی فراخ دیدی و سخن گشاده و فراخ حوصله که دعای خیر همۀ عالم کند که از سخنِ او تو را گشادِ دل حاصل میشود و این عالم و تنگیِ او بر تو فراموش میشود … آن فرشته است و بهشتی و آنکه اندر او و اندر سخنِ او قبضی میبینی و تنگی و سردی، آن شیطان است و دوزخی» (مقالات شمس، ص ۷۱۳).
استاد ارجمند، دکتر محمدعلی موحد در این باره به زیبایی هرچه تمامتر نوشتهاند: «بهشت را باید در مصاحبت دریادلانِ بلندنظرِ بلنداندیشه جُست که عیب مردم نمیجویند و جهانِ روشنِ فراخ خدا را برای خود و دیگران تنگ و تاریک نمیگردانند. آخر بهشت مظهر فراخی و بیکرانگی و سرور و شادمانی است و دوزخ مظهر قبض و جنگ و غوغا و اندوه است. آن کس که خلق و خوی فراخ دارد و خیرخواهِ خلقِ خداست و از مصاحبت و سخنِ او گشادِ دل و روشنی جان برای تو حاصل میشود، نشان از بهشت دارد و آن کس که از روی تعصب و تنگبینی و تاریکاندیشی دم میزند و صحبت او قبض و دلسردی و نومیدی و رمیدگی میافزاید، نشان از دوزخ دارد. شمس این معیار را ارج بسیار مینهد و میگوید این رازی است که هرکه با آن آشنا شود، میتواند راهِ خود را مشخص سازد و با اطمینان خاطر دنبال کند. حتی به گفتۀ او: «هرکه بر این سِر واقف شود و آن معاملۀ او شود، به صدهزار شیخی التفات نکند» (محمدعلی موحد، شمس تبریزی، ص ۱۸۳).
گویا مولانا تحت تأثیر همین تعلیم شمس است که میگوید به سخنانِ زیبا و فریبندۀ دیگران نگاه نکنید و به اثری که بر شما میگذارند، بنگرید. کسی که در دانش موی میشکافد و با سخنانِ دقیق و عمیقِ خود، تو را غرق حیرت میکند، اگر دیدارش تو را سرد و افسرده و پژمرده و تیره میکند، به او دل مبند و رهایش کن:
که افسون خواند در گوشت که ابرو پُرگره داری؟
نگفتم با کسی منشین که باشد از طرب عاری؟
یکی پُرزهر افسونی فروخوانَد به گوش تو
ز صحن سینۀ پُرغم دهد پیغامِ بیماری
چو دیدی آن ترشرو را مُخَلَّل کرده ابرو را
از او بگریز و بشناسش، چرا موقوف گفتاری؟
(کلیات شمس، چاپ فروزانفر، غزل ۲۵۳۲)