پاداشِ عمل

پاداشِ عمل

از قانون‌های مهم جهان كه بايد همیشه و همه جا به آن توجه داشت، اين است كه هيچ عملی، هر قدر هم كوچك و غير قابل توجه باشد، بدون پاسخ نمی‌ماند. مثال بسيار گويايي كه در اين باره وجود دارد، «سايه» است كه صبح ظاهراً از صاحبِ سايه دور می‌شود، ولی همراه با تابشِ مستقيم خورشيد، در هنگام ظهر، دوباره به سوی صاحب خود برمی‌گردد. اعمال ما نيز گويی سايه‌های ما هستند و در طول حياتِ پُر فراز و نشيب‌مان ظاهراً از ما دور می‌شوند، حال آنكه هيچگاه از ما جدا نشده‌اند و در موقع لازم آنها را در خود می‌يابيم. سببِ این امر آن است که نظام عالم هستی داراي شعور است و نه تنها در برابر گفتارها و كردارهاي ما منفعل و بی‌تفاوت نيست، بلكه كاملاً مطابق با اعمال و نيات ما، واكنش نشان می‌دهد. آنكه در برابر كوه بايستد و سلام كند، سلام او به سوی خودش بازمی‌گردد و چنانچه كسی در برابر كوه ناسزايی بگويد، لاجرم ناسزا می‌شنود. حالِ ما در دنيا دقيقاً اين گونه است؛ امكان ندارد كه كسی بد بينديشد و بد عمل كند و پاسخِ نيكو دريافت كند:

گرچه ديوار افكند سايه دراز
بازگردد سوی او آن سايه باز

اين جهان كوه است و فعلِ ما ندا
سويی ما آيد نداها را صدا

(مثنوی، د ۱/ ۱۵-۲۱۴)

مولوی اين را تقدير الهی می‌داند كه هر عملی تأثير و جزايی مناسبِ خود دارد؛ به عبارت ديگر قضا و قدر خداوند مقتضیِ اين است كه جزای بدی بدبختی باشد و پاداشِ نیکی نیک‌بختی. حدیثِ معروفِ «جفَّ القلم بما هو کائن» ظاهراً به این معنی است که «قلم تقدیر همۀ حوادث را رقم زده و خشک شده است»؛ یعنی همه چیز پیشاپیش رقم خورده و هیچ چیز عوض نمی‌شود. این جمله می‌تواند بسیار ناامیدکننده باشد و جبری تلخ و جانگزا را به جان انسان تزریق کند، ولی تفسیر مولانا از این حدیث بسیار آگاهی‌بخش و دلنشین است. به نظر او قلم تقدیر نوشته است که «هر عملی حتماً عکس العملی گریزناپذیر در پی دارد و این قانون هرگز تغییر نمی‌یابد». بهتر است متن سخنِ او را بارها به دقت تمام بخوانیم:

پس قلم بنوشت كه هر كار را
لايقِ آن هست تأثیر و جزا

كژ روي، جَفَّ الْقَلَم، كژ آيدت
راستي آري، سعادت زايدت

ظلم آری، مُدبري، جَفَّ الْقَلَم
عدل آری، بر خوري، جَفَّ الْقَلَم

چون بدزدد، دست شد، جَفَّ الْقَلَم
خورد باده، مست شد، جَفَّ الْقَلَم

(مثنوي، ۵/ ۳۱۳۵-۳۱۳۲)

علاوه بر اينها اعمال و انديشه‌های هر كس فقط و فقط به سوی خود او برمی‌گردند و كسی نمی‌تواند به جاي او مسئوليت آنها را بر عهده بگيرد. در دنياي مجازیِ انسان‌ها كه رابطۀ بين عمل و پاداش رابطه‌ای قراردادی است و فريب بر آن حكومت می‌كند، می‌توان خطا كرد، قيافۀ حق به جانب به خود گرفت، از خود سلبِ مسئوليت كرد و گناه خود را به گردن كسی ديگر انداخت. در فضای آلودۀ جامعه، فرد ستمگر می‌تواند بر جايگاه داور تكيه زند و يك‌طرفه فرد ستمديده را، به جرم ستمگری، محاكمه و محكوم كند و از طريق تحريف اخبار، عوام‌فريبی و تزوير، خطاهاي خودش را توجيه كند و يا اينكه با فرافكني و برساختنِ دشمنان موهوم و واقعی، از زير بار خطاهای خود، شانه خالی كند، ولی در عالم واقع كه بين عمل و پاداش رابطه‌ای تكوينی و اجتناب‌ناپذير وجود دارد، چنين اموری ممكن نيست. ممکن است كه كسی، در فصل كاشت، خار مغيلان يا حنظل بكارد و با انواع تبليغاتها و خبرسازی‌ها، همۀ عالم را متقاعد كند كه گندم كاشته است، ولی ترديدی نيست كه در بهار كه فصل روييدن و باليدن است، رسوا خواهد شد. بسياری از انسان‌های غافل و بيدادگر كه به اين قانون آفرينش بی‌توجه هستند، تنبلي و تزوير و بی‌برنامگی و شلختگی و كينه مي‌كارند و متوقعند كه پيشرفت و تكامل و تعالی و توفيق و صداقت برداشت كنند. كاش همۀ ما معني اين جملۀ ساده را می‌فهميديم كه: «گندم از گندم برويد، جو ز جو»:
بر قضا كم نه بهانه، ای جوان!
جُرم خود را چون نهی بر ديگران؟

خون كند زيد و قصاص او بر عَمْرو؟!
می خورَد عمرو و بر احمد حَدِّ خَمْر؟!

گِردِ خود برگَرد و جُرمِ خود ببين
جُنبش از خور بين و از سايه مَبين …

چون عسل خوردي نيامد تب به غير
مزدِ روزِ تو نيامد شب به غير

در چه كردي جهد كآن و اتو نگشت؟
تو چه كاريدی كه نآمد رَيعِ كَشت؟

فعلِ تو كه زايد از جان و تنت
همچو فرزندت بگيرد دامنت …

چون بكاري جو، نرويد غيرِ جو
قرض تو كردي، ز كه خواهی گِرو؟

جُرمِ خود را بر كسي ديگر مَنِه!
هوش و گوشِ خود بدين پاداش دِه!

جُرم بر خود نِهْ؛ كه تو خود كاشتی
با جزا و عدلِ حق كُن آشتی!

(مثنوي، ۶/ ۴۲۷-۴۱۳)

برای نمونه‌های بیشتری از سخنان مولوی، دربارۀ «پاداشِ عمل». نگاه کنید به مثنوی، دفتر ۱،بیت‌های ۱۴۹۵-۱۴۹۴ // دفتر ۲، بیت‌های ۱۵۳-۱۵۲ و از بیت ۱۸۳۶ به بعد // دفتر ۳، بیت ۱۸۳۳ و بیت‌های ۳۹۷-۳۹۶ // دفتر ۴، بیت‌های ۱۵۶-۱۵۵ و بیت‌های ۲۴۶۷-۲۴۶۶ و بیت‌های ۳۶۵۸-۳۶۵۷ // دفتر ۵، بیت‌های ۱۷۸۹-۱۷۸۱ و بیت‌های ۳۹۷۷-۳۹۷۵ // دفتر ۶، بیت‌های ۴۲۵-۴۱۴ و بیت‌های ۱۳۴۲-۱۳۳۷ و بیت‌های ۲۱۰۰-۲۰۹۸.

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *