چهار دلیل برای نبخشودنِ خطاهای دیگران
اگرچه بخشودنِ خطاهای دیگران فضیلتی بس ارزشمند است، همۀ انسانها به این فضیلت روی نمیآورند. برخی از کسانی که به فضیلت «بخشایش» توجه ندارند، استدلالهایی عقلانی به سود این کارِ خود اقامه میکنند و با توسل به این استدلالها خود را مجاز میدانند که خطاهای دیگران را نبخشند و آنها را مجازات کنند. برخی از آن استدلالها از این قبیلاند:
۱) بخشایش سببِ گستاخ شدنِ ظالم میشود و او را دچار این پندار میکند که میتواند با خیالی آسوده به حقوق دیگران تجاوز کند. اگر ما در مقابل شخص متجاوز نایستیم، احتمالاً او را به ادامۀ تجاوزِ خود برمیانگیزیم. به این ترتیب بخشایش نه تنها به ما و دیگر انسانها گزند میرساند و باعث قربانیِ شدنِ ما میشود، بلکه به شخص متجاوز نیز آسیب میزند و او را بیشتر و بیشتر در خطاکاری فرومیبرد.
۲) برای آنکه جامعۀ سالمی داشته باشیم، ناگزیر باید عدالت را رعایت کنیم و اقتضای عدالت این است که شخصِ مجرم مجازات شود؛ بنابراین بخشایش با عدالت اجتماعی منافات دارد و نظم جامعه را به هم میریزد.
۳) یکی از مهمترین وظایف هر انسانی حفظ عزتِ نفسِ خویش است و بخشایش کسی که در حق ما ستم روا داشته است، ما را حقیر و بیارزش میکند و باعثِ پدید آمدن رابطۀ «بازنده ـ برنده» میشود.
۴) بخشایش بسیار عالی و ارزشمند است، ولی به نیروی روحیِ عظیمی نیاز دارد. لازمۀ بخشودنِ خطای دیگران و دست شستن از انتقامگیری آن است که شخص دارای روحی نیرومند و جانی والا باشد و من تواناییِ بخشایشِ خطاهای دیگران را ندارم.
در پاسخ به استدلالهای اول و دوم باید گفت که بخشایش باعثِ از بین رفتنِ کینه و نفرتِ شخصی میشود و میتوانیم پس از رهایی از کینۀ شخصی، به خاطر مصالح اجتماعی و دینی، شخصِ خطاکار را مجازات کنیم، دیگر آنکه اگر بخشایش درست اتفاق بیافتد، میتواند زمینۀ تحولِ روحی شخصِ خطاکار را فراهم آورد.
در پاسخ به استدلالِ سوم میتوان گفت که بخشش اگر مقتدرانه و فعالانه باشد و از سرِ عجز و ناتوانی نباشد، نه تنها باعثِ تحقیرِ خود نمیشود، بلکه موجبات سربلندی و رضایت خاطر شخص را نیز فراهم میآورد.
و در پاسخ به استدلال چهارم میتوان گفت که شخص باید عزم خود را برای بخشایش جزم کند و با کار کردن بر روی خود و بالا بردنِ ظرفیتِ وجودی خویش، خود را آمادۀ بخشایش کند. اگر نمیتوانیم خطای کسی را ببخشاییم، به خاطرِ بزرگیِ گناهِ او نیست، بلکه به سببِ کوچکیِ قلبِ خودِ ماست.
ممکن است که کسی هیچیک از این پاسخها را قانعکننده نداند و همچنان بخشایش را کاری غیر اخلاقی، یا غیر عقلانی به شمار آورد. در اینجا باید به یک نکتۀ مهم توجه داشت و آن اینکه پژوهشهای گوناگونِ روانشناسان و نیز تجربههای مختلف از زندگی اجتماعی نشان میدهند که شخصی که خطاهای دیگران را نمیبخشد و حس کینه و انتقام را در خود زنده نگه میدارد، خود را در معرض انواع بیماریهای جسمی و روحی قرار میدهد و آرامش و نشاط و شادیِ خود را تا حد زیادی از دست میدهد. حتی کسانی که موفق میشوند از دشمن خود انتقام بگیرند و او را به مجازات برسانند، باز هم به شادی و رضایت و آرامش دست نمییابند؛ بنابراین اگر کسی با دلایل عقلی قانع نمیشود که دست از کینه و انتقام بردارد، باید به نتایج نیکوی بخشایش در زندگی خود فکر کند و بکوشد که کینۀ شخصی از کسی در دل نگیرد و خطاهای دیگران را ببخشد. درواقع به خاطرِ آرامش و شادیِ شخصیِ خودمان هم که شده، بهتر است که دیگران را ببخشیم.