تقسیم عادلانۀ عقل (۲)

تقسیم عادلانۀ عقل (۲)

ایرج شهبازی

گفتیم که انسان‌ها نوعاً از سهمیۀ عقل خود راضی‌اند و عقل خود را از عقل بیشتر انسان‌ها کامل‌تر می‌دانند. در توضیح این موضوع دو نکته را در این یادداشت با خوانندۀ گرامی در میان می‌گذاریم. نخست این که انسان‌ها نوعاً به مقتضای باورهای خود عمل نمی‌کنند و بلکه عموماً بر خلاف باور خود زندگی می‌کنند؛ یعنی میان ساحت عقلی و فلسفی، و ساحت روانیِ غالبِ انسان‌ها ورطه‌ای پرناشدنی وجود دارد. تحقیقات علمی و مشاهداتِ هرروزۀ ما به خوبی نشان می‌دهند که بهرۀ هوشی، حافظه و قدرت تحلیل و تفکر افراد با هم برابر نیست، اما اگر از منظری روان‌شناختی نگاه کنیم، می‌بینیم که عموم انسان‌ها، به سبب خوددوستیِ ذاتیِ خویش، بر این باورند که سهم آنها از عقل کافی است و بلکه غالباً انسان‌ها خود را از دیگران عاقل‌تر و داناتر می‌دانند و کمتر کسی صریحاً به نقص عقل خود اعتراف می‌کند. این مسأله نشان می‌دهد که انسان‌ها غالباً به دلایل روان‌شناختی مانند توجیه، فرافکنی و نظایر آنها درست به نقطۀ خلاف باور خود اعتقاد پیدا می‌کنند. درست همان‌گونه که کسانی در مقام نظر به اختیار و آزادی انسان اعتقاد دارند، اما به این سبب که با توسل به جبر بهتر می‌توانند مسئولیت‌گریزی‌ها، شکست‌ها و تنبلی‌های خود را توجیه کنند، مانند طرفداران جبر زندگی می‌کنند، غالب انسان‌ها هم می‌دانند که بهرۀ هوشی بالایی ندارند و قدرت حفظ و یادگیری آنها از بسیاری از انسان‌ها ضعیف‌تر است، اما به دلایل روانی چنان زندگی می‌کنند که گویا عاقل‌ترین و باهوش‌ترین انسان دنیا هستند. شاید به همین سبب باشد که در طول تاریخ افراد زیادی به خاطرِ «توزیع غیر عادلانۀ ثروت» به خدا اعتراض کرده‌اند و حتی کسانی به همین سبب ایمان خود به خدا را از دست داده‌اند، اما ظاهراً هیچ‌کس به خاطر «توزیع غیر عادلانۀ عقل» به خدا اعتراض نکرده است؛ زیراکه نابرابری در ثروت حقیقتاً مسألۀ مهمی تلقی می‌شود، اما نابرابری در عقل چندان به چشم نمی‌آید و احتمالاً این به سبب خشنود بودنِ همگان از سهمیۀ عقل خود است.

نکتۀ دوم آن است که خوش‌بینی لازمۀ بقای آدمی و استمرارِ زندگی اوست. چنان‌چه آدمی نسبت به خود خوش‌بین نباشد، دلیلی برای ادامۀ زندگی ندارد؛ ازاین‌رو فرایندهای تفکر بیشتر آدمیان خوش‌بینانه است؛ عموم انسان‌ها درمورد خودشان خوش‌بین‌اند، درمورد خودشان چیزهای مثبت را بیشتر به یاد می‌آورند، درمورد خود از واژه‌ها و عبارات مثبت بیشتر استفاده می‌کنند و به طور کلی خود را مثبت‌تر از دیگران ارزیابی می‌کنند. انسان‌هایی که نسبت به خود خوش‌بین نیستند، انگیزه‌ای برای کار و تلاش ندارند و کوشش نمی‌کنند خود را از بیماری و خطر حفظ کنند. افراد بدبین، یا افراد واقع‌بین به اقدام‌های لازم برای ادامۀ حیات برانگیخته نمی‌شوند. مغز انسان به گونه‌ای طراحی شده است که به جای اندیشیدن به طور واقع‌بینانه و منفی، به شیوۀ مثبت می‌اندیشد؛ بنابراین غالباً انسان‌ها اطلاعات منفی مربوط به خود را نادیده می‌گیرند و تنها به اطلاعاتِ مثبت دربارۀ خود فکر می‌کنند و به این ترتیب موفق می‌شوند ذهنیت خوبی نسبت به خود داشته باشند. انسان‌ها به آسانی از چیزهای منفی درمورد خودشان چشم‌پوشی می‌کنند و فقط نقاط مثبت خود را می‌بینند، ضعف‌ها و نقص‌های آشکار خود را نادیده می‌گیرند و در برابر، توانایی‌ها و هنرهای کوچک و پنهانیِ خود را برجسته می‌سازند. بیشتر انسان‌ها گذشته را به صورت نمایش‌هایی به یاد می‌آورند که در آنها، خودشان نقش اول یا نقش قهرمان را بازی می‌کنند. گفتنی است افرادی که خود را مثبت ارزیابی می‌کنند، برای دیگران نیز حرمت بیشتری قائل‌اند و به آینده امید بیشتری دارند؛ لذا در کارهای خود موفق‌تر و نزد دیگران نیز محبوب‌ترند (روان‌‌شناسی مثبت، از آلان کار، صص ۱۷۵ – ۱۶۱ با تصرف و تلخیص)؛ بنابراین تعجبی وجود ندارد که هر کسی عقل خود را به کمال می‌داند و بلکه خود را عقل کل به شمار می‌آورد.

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *