ما و گذشته

ما و گذشته

گذشتۀ هر انسانی شامل تعدادی خاطرۀ خوب است و تعدادی خاطرۀ بد. خاطره‌های بد از شکست‌ها و خطاها و مصیبت‌ها مایه می‌گیرند و خاطرات خوب از پیروزی‌ها و کامیابی‌ها. کمتر انسانی است که گذشتۀ او سراسر نیکی و خوبی و پیروزی باشد. زندگی عموم انسان‌ها سرشار از خطاها و گناهان، شکست‌های مالی و عاطفی و تحصیلی و سیاسی، مصیبت‌ها و فقدان‌ها، و کارها و سخنانِ اندوه‌زا و شرم‌آور است، اما شگفت اینجاست که غالب انسان‌ها هنگام نگاه کردن به گذشته، عموماً نقاط روشن و افتخارآمیز را در کارنامۀ خود می‌بینند و کمتر توجه‌شان به نقاط منفی و ناخوشایند معطوف می‌شود. حافظۀ انسان به شدت خودمدار است؛ به همین سبب بیشتر مردم مطالب خوبِ گذشتۀ خود را به یاد می‌آورند. آن‌گونه که آلان کار می‌نویسد: «بیشتر ما گذشته را به صورت نمایش‌هایی (درام‌هایی) به یاد می‌آوریم که در آن نقش اول یا قهرمان را بازی می‌کردیم» (روان‌‌شناسی مثبت، آلان کار، ص ۱۶۷).

گذشته از به یاد آوردنِ نقاط درخشان و مثبتِ گذشته و فراموش کردن نقاط منفی و ناخوشایند، انسان‌ها نوعاً خطاها و شکست‌های گذشته را توجیه یا فرافکنی می‌کنند و از این طریق، گذشتۀ خود را غسل تعمید می‌دهند، به گونه‌ای که پس از مدتی، وقتی به گذشتۀ خود نگاه می‌کنند، آن را کاملاً روشن و درخشان می‌بینند که در آن خبری از نقاط تاریک نیست. این خطای ساختاری دربارۀ گذشته، برای یک زندگی سالم و سرشار از امید کاملاً لازم است. کسی که دائماً به خطاها و ناکامی‌ها و مصیبت‌های گذشتۀ خویش نگاه کند و آنها را در برابر چشمان خود زنده نگاه دارد، انگیزۀ خود برای زیستن را از دست می‌دهد. ازاین‌روست که گاه می‌بینیم افراد پس از مدتی، نه تنها مصیبت‌هایی مانند از دست دادن یک عزیز یا یک شکست عشقی را فراموش می‌کنند، بلکه از آنها بهانه‌ای برای خندیدن و شوخی کردن می‌سازند. تبدیل شدن خطاها و شکست‌ها به دستمایه‌های طنز و شوخی از اینجا سرچشمه می‌گیرد.

این خطاهای شناختیِ ساختاری در رابطه با گذشته، در بین نوع انسان‌ها کاملاً رایج‌اند و انسان‌های اندکی هستند که نمی‌توانند خطاها و شکست‌های گذشتۀ خود را فراموش کنند و آنها هم، بر اثر عذاب وجدانِ و احساس گناه افراطی، سرانجام افسرده و پژمرده و منفعل و منزوی می‌شوند. خطاهای شناختی درمورد گذشته را می‌توان نشانۀ سلامت روانی انسان دانست. انسانی که از سلامت روانی برخوردار است، خطاها و شکست‌ها و مصیبت‌های گذشته را فراموش می‌کند و نوعاً نقاط مثبت گذشتۀ خود را به یاد می‌آورد.

همان‌گونه که گفتیم، تحریف گذشته که نوعاً ناخواسته و ناآگاهانه اتفاق می‌افتد، برای زنده نگه داشتن فروغِ امید در زندگی ما و نیز برای آنکه تصویر خوبی از خود داشته باشیم، کاملاً ضروری است، ولی البته این خطای ساختاری ممکن است آسیب‌هایی جدّی به ما وارد کند و بین ما و واقعیت‌های زندگی فاصله بیفکند. نخستین آسیب این نوع برخورد با گذشته آن است که با فراموش کردن خطاهای گذشته، زمینه را برای تکرار کردن آنها فراهم می‌آوریم. کم نیستند کسانی که یک خطا را بارها و بارها در زندگی خود تکرار می‌کنند و هیچ‌گاه از خطاها عبرت نمی‌گیرند تا وقتی که کار از کار می‌گذرد.

آسیب دیگر آن است که توجهِ یک‌سویه به کامیابی‌های گذشته و نادیده گرفتن خطاها باعث می‌شود شخص دچار پندار کمال شود و خود را از هر گونه رشد و کمالی بی‌نیاز بپندارد؛ به همین سبب نگاه نادرست به گذشته و تحریف واقعیت‌های آن می‌تواند پایه‌های زندگی آینده را ویران کند؛ زیراکه آینده ریشه در گذشته دارد.

و آسیب سوم این است که شخص با فراموش کردنِ خطاها و ناکامی‌های گذشته، کارش یک‌سره به تجلیل از گذشته و تفاخر به آن تبدیل می‌شود. چنین نگاهی علاوه براین‌که باعث خودشیفتگی فکری می‌شود، زمینه را برای تعصب و تجزم و جمود فراهم می‌آورد و مانع هر گونه تحول مثبتی می‌شود.

همۀ این مسائل در ارتباط با ملت‌ها هم ممکن است رخ بدهند. ملتی که آگاهانه و عامدانه و به شکلی افراطی، تاریخ را تحریف می‌کند، خطاها و شکست‌های خود را از یاد می‌برد و یک‌سویه بر افتخارات و نقاط درخشان تأکید می‌کند، بعید است در آینده روی نجات و نیک‌بختی را ببیند. از این روست که گفته‌اند: ملتی که کتاب نمی‌خواند، مجبور است همۀ خطاها و شکست‌های تاریخ خود را تکرار کند.

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *