جلو صحنه و پشت صحنه

جلو صحنه و پشت صحنه

اروینگ گافمن، جامعه‌شناس معاصر، زندگی اجتماعی را به «صحنۀ نمایش» مانند می‌کند. همان‌گونه که می‌دانیم، در نمایش یک «جلو صحنه» وجود دارد و یک «پشت صحنه». مقایسۀ ویژگی‌های این دو بخشِ نمایش خیلی جالب است. در جلو صحنه همه چیز مرتب و منظم و حساب‌شده است، جلال و شکوه سراسر صحنه را فراگرفته و همه جا از نور و رنگ سرشار است. در جلو صحنه همۀ بازیگران مسائل شخصی خود را به کناری می‌گذارند و می‌کوشند به بهترین وجه نقش خود را ایفا کنند و تماشاچیان را به تحسین خود وادارند. هر بازیگری که به روی صحنه می‌آید، برای آن‌که بیشترین تأثیر را مخاطبان داشته باشد، همۀ دردها و رنج‌ها و مشکلات درونی خود و نیز دل‌خوری‌ها و ناراحتی‌هایش نسبت به دیگر عوامل نمایش را نادیده می‌انگارد. در جلوی صحنه، بازیگران هر چیزی را که از تأثیر نمایش می‌کاهد، از انظار دیگران پنهان می‌دارند. گافمن میلِ شدیدِ بازیگر برای تأثیر گذاشتن بر تماشاچی را «مدیریت تأثیر» می‌نامد.

حال خوب است سری به پشت صحنه هم بزنیم. در پشت صحنه، برخلاف جلو صحنه، همۀ وسائل به هم ریخته و نامنظم‌اند و آشفتگی بیداد می‌کند. در پشت صحنه حتی ممکن است بین دست‌اندرکارانِ نمایش مشاجره و اختلاف و دعوا وجود داشته باشد و البته طبیعی است که همۀ این امور ناخوشایند از دیدِ تماشاچی دور نگه داشته می‌شوند. می‌توان گفت پشت صحنه جایی است که در آن همۀ «واقعیت‌های سرکوب‌شدۀ صحنه» جریان دارند (مقدمۀ ارزشمند دکتر محسن گودرزی بر کتاب درخشانِ «همه دروغ می‌گویند»، از سِت استیونز، صص ۱۳ – ۱۲).

این تمثیل به زیباییِ هر چه تمام‌تر واقعیت زندگی انسان را نشان می‌دهد. زندگی هر انسانی دارای یک جلو صحنه و یک پشت صحنه است. پشت صحنه همان زندگیِ خصوصی انسان، یا زندگیِ درونی او و به طور خاص ناخودآگاه اوست. پشت صحنه شامل عقده‌های روحی و احساسات و خواسته‌ها و باورهای ناخوشایند شخص است. در اینجاست که اموری مانند ترس‌ها، نگرانی‌ها، بدبینی‌ها، نفرت‌ها، زیاده‌خواهی‌ها، فریب‌کاری‌ها، دردها و رنج‌های شخص جریان دارند. این امور می‌توانند زندگی شخص را به کلی مختل کنند، اما او آن‌گاه که با دیگران ارتباط برقرار می‌کند، همۀ آن آمور ناخوشایند را کنار می‌گذارد و با دروغ و تظاهر و فریب‌کاری، جلوی صحنه‌ای بسیار جذاب و دل‌انگیز از خود را در معرض دید و داوری دیگران قرار می‌دهد. به همین سبب است که «میان تصویری که فرد می‌خواهد از خود ارائه کند، با واقعیتی که وجود دارد و یا دیگران از او درک می‌کنند، فاصله است» (همان، ص ۱۳).

به دیگر سخن عموم انسان جلو صحنه و پشت صحنۀ زندگی‌شان با هم مطابقت ندارند و عموماً در ویترین یا جلوی صحنۀ زندگی آنها همه چیز آرام و زیبا و خوب است، اگرچه ممکن است در پشت صحنه لزوماً چنین نباشد. یکی از نشانه‌های انسانِ سالم و خودشکوفا آن است که بین جلو صحنه و پشت صحنۀ او فاصله‌ای نیست، یا فاصلۀ اندکی وجود دارد. بسیاری از انسان‌ها در نخستین روزهای آشنایی با دیگران، می‌کوشند جلو صحنۀ دلپذیر و زیبایی از خود نشان دهند. آنها برای تأثیرگذاری بر طرف رابطۀ خود، تمام آشفتگی‌های فکری و نابه‌سامانی‌های درونی و پریشانی‌های روحی خود را پنهان می‌کنند و چند صباحی هم در این کار موفق می‌شوند، اما دیر یا زود محتویات پشت صحنۀ زندگی آنها خود را برملا می‌کند و روابط آنها را به بن‌بست می‌کشاند. مسأله در اینجاست که جلو صحنۀ زیبا و جداب تنها مدت کوتاهی دوام پیدا می‌کند و به زودی پشت صحنۀ زندگی خودش را در روابط‌ انسانی آشکار می‌کند. کسانی که به سودای تأثیر گذاشتن بر دیگران، تمام توجه خود را جلو صحنۀ زندگی‌شان معطوف می‌کنند، غالباً سرنوشتی جز بی‌اعتمادی و تنهایی در انتظارشان نیست.

با دیدگاهتان به اثربخشی متن کمک کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *