شرح ها

توضیحات * از موسیقی به سوی معنا: یکی از مهم‌ترین مسائل در دیوان شمس آن است که مولانا در مواردِ فراوانی، از موسیقی به طرف معنا می‌رود؛ یعنی این زیبایی‌های موسیقایی و روابطِ آواییِ واژه‌هاست که ذهنِ مولانا را به سوی موضوع و معنا راه می‌بَرَد و او را از...
- مشاهده مطلب
۱۰ فروردین ۱۴۰۳

در پزشکی قدیم، بر این باور بودند که بدنِ انسان از چهار خلط «دَم، بلغم، سودا و صفرا» درست شده است و بر اساس این چهار خلط، مزاج‌های انسان‌ها را به مزاج‌های دَمَوی، بلغمی، سوداوی و صفراوی تقسیم می‌کردند و دربارۀ ویژگی‌های هرکدام از اینها بحث‌های مفصّلی را...
- مشاهده مطلب
۱۰ فروردین ۱۴۰۳

مولانا در این غزلِ بسیار شورانگیز و زیبا، با لحنی تأثیرگذار درمورد «نمازِ مستان» سخن می‌گوید. سخنانِ او دربارۀ نمازِ عاشقانه و مستانه، آنچنان خالصانه و مؤثرند که هر دلِ چون سنگی را نرم می‌کنند و آب در هر دیده‌ای می‌گردانند. بیت پنجم: مولانا در این بیت می‌گوید: آن‌قدر...
- مشاهده مطلب
۱۰ فروردین ۱۴۰۳

این غزل و غزل «سیر نمی‌شوم ز تو، نیست جز این گناه من» از نظر وزن و ردیف و حال و هوا مانند هم‌اند و فقط قافیۀ آنها با هم تفاوت دارد. این دو غزل در وزن « مُفتَعِلُن مَفاعِلُن مُفتَعِلُن مَفاعِلُن» و در بحر «رَجَزِ مَخبونِ مَطوی» سروده...
- مشاهده مطلب
۱۰ فروردین ۱۴۰۳

یکی از ویژگی‌های سبکیِ مولانا، حذف کردنِ حرف اضافه است. در مصراع دوم، حرف اضافۀ «در»، پیش از «دو جهان» حذف شده است // ای دو جهان پناهِ من: ای کسی که در دو جهان پناهِ من هستی! بیت دوم: سیر نشدنِ عاشق از معشوق: عاشق هیچ‌گاه از بودن...
- مشاهده مطلب
۱۰ فروردین ۱۴۰۳

این غزل زیبا از امیدی بس دلنشین سرشار است. مولانا در این غزل می‌کوشد همۀ بهانه‌های ناامیدی را از ما بگیرد و متقاعدمان سازد که در هیچ شرایطی، دلیلی برای مأیوس شدن وجود ندارد. اگر حضرت دوست امروز تو را برانَد، مطمئن باش که فردا حتماً تو را با...
- مشاهده مطلب
۱۰ فروردین ۱۴۰۳

در هوایت بی‌قرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب روز و شب را همچو خود مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب؟
- مشاهده مطلب
۱۰ فروردین ۱۴۰۳

پوشیده، چون جان، می‌روی اندر میانِ جانِ من سروِ خرامانِ منی، ای رونقِ بُستانِ من! چون می‌روی، بی من، مرو! ای جانِ جان! بی تن، مرو! وز چشمِ من، بیرون مشو! ای مشعلۀ تابانِ من!
- مشاهده مطلب
۱۰ فروردین ۱۴۰۳

بخش اعظم این غزل دربارۀ «مصاحبت» است. مولانا در این غزل می‌کوشد که ویژگی‌های همنشینِ شایسته را برای ما مشخص کند و از همنشینی با «ناجنسان» ما را بر حذر بدارد. به نظر او در این دنیا ابلیسانِ آدم‌رو بسیارند؛ کسانی که با زیرکی و نیرنگ ما را فریب...
- مشاهده مطلب
۱۰ فروردین ۱۴۰۳

حافظ (1) دل می‌رود ز دستم، صاحب‌دلان! خدا را دردا که رازِ پنهان خواهد شد آشکارا (2) کشتی‌شکستگانيم، ای بادِ شُرطه، برخيز! باشد که بازبينيم ديدارِ آشنا را (3) ده روزه مِهْرِ گردون افسانه است و افسون نيکی به جای ياران، فرصت شمار، يارا! (4) در حلقة گُل و مُل، خوش خواند دوش بلبل هاتِ الصَّبُوحَ،...
- مشاهده مطلب
۱۰ فروردین ۱۴۰۳